ز خال گوشه ابروی یار می ترسم
ازین ستاره دنباله دار می ترسم
چو مهره در دهن مار می توانم رفت
از آن دو سلسله تابدار می ترسم
ز رنگ و بوی جهان قانعم به بی برگی
خزان گزیده ام از نوبهار می ترسم
ز نیش مار به نرمی نمی توان شد امن
من از ملایمت روزگار می ترسم
شکست دشمن عاجز نه از جوانمردی است
ترا گمان که من از نیش خار می ترسم
به تنگ حوصلگان بر نمی توان آمد
از بحر بیش من از چشمه سار می ترسم
مرا ز آتش دوزخ نمی توان ترساند
ز شرمساری روز شمار می ترسم
ز سیل حادثه از جا نمی روم صائب
ز شبنم رخ آن گلعذار می ترسم
با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
هوش مصنوعی: شاعر در این شعر از احساس ترس و تردیدهایش در ارتباط با عشق و زندگی سخن میگوید. او از زیباییهای یار و تأثیرات محیطی میترسد و به طور خاص نگران تبعات ناخواسته و خطرات موجود در این روابط است. او نیز به عدم امنیت و بیثباتی زندگی اشاره میکند و حتی از شرمساری ناشی از اشتباهاتش واهمه دارد. در نهایت، این ترسها نمایانگر پیچیدگیهای عاطفی و تجربیات انسانی او هستند که باعث میشود از روابط و شرایط گوناگون بترسد.
هوش مصنوعی: از خال در گوشه ابروی محبوبم میترسم، زیرا آن را با یک ستاره دنبالهدار مقایسه میکنم و این باعث نگرانی من است.
هوش مصنوعی: مثل این است که من مانند مهرهای در دهان مار هستم و از این دو رشتهای که پیچیده است، میترسم.
هوش مصنوعی: من به زیبایی و عطرهای دنیای اطرافم دل سپردهام و به خاطر این که فصل پاییز را به عنوان بیبرگیاش پذیرفتهام، از تغییرات و نوسانات بهاری میترسم.
هوش مصنوعی: از نیش مار نمیتوان به راحتی ایمن بود، من از لطافت و نرمش روزگار میترسم.
هوش مصنوعی: شکست دشمن ناشی از ناتوانی اوست، نه از نیکخوئی من. تصور نکن که من از درد و رنج میترسم.
هوش مصنوعی: به افرادی که تحمل کمتری دارند نمیتوان نزدیک شد، زیرا از عمق دریاها هراس دارم و از جریانهای کوچک هم میترسم.
هوش مصنوعی: من از آتش جهنم نمیترسم، اما از شرمساری در روز شمار زندگیام میترسم.
هوش مصنوعی: من از وقایع غیرمنتظره نمیهراسم و در جای خود ثابت قدم میمانم، اما از لطافت و زیبایی چهره آن معشوق به شدت نگران و ترسان هستم.
پیشنهاد تصاویر مرتبط از منابع اینترنتی
راهنمای نحوهٔ پیشنهاد تصاویر مرتبط از گنجینهٔ گنجور
هم از شکستنِ پیمانِ یار می ترسم
هم از زمانه ی ناپایدار می ترسم
نداد دستِ وفا ور دهد نمی پاید
ز نامساعدیِ روزگار می ترسم
اگر چه من ندهم اختیارِ خویش از دست
[...]
بروز وصل زهجران یار می ترسم
اگر چه یافته ام گل زخار می ترسم
درون قلعه مرا گرچه یار ودوست بسیست
زدشمنان برون از حصار می ترسم
چو روی دوست اگر چند حال من نیکوست
[...]
ز خال گوشهٔ ابروی یار میترسم
ازین ستارهٔ دنباله دار میترسم
معرفی ترانههایی که در متن آنها از این شعر استفاده شده است
تا به حال یک حاشیه برای این شعر نوشته شده است. 💬 من حاشیه بگذارم ...
reply flag link
برای حاشیهگذاری باید در گنجور نامنویسی کنید و با نام کاربری خود از طریق آیکون 👤 گوشهٔ پایین سمت چپ صفحات به آن وارد شوید.