×
عطار » مصیبت نامه » بخش بیست و نهم » بخش ۹ - الحكایة و التمثیل
جمله را بدبختی آرد بار از آن
هیچکس را برنیاید کار ازآن
امیر شاهی » دیوان اشعار » غزلیات » شمارهٔ ۱۳۶
چشم تو خورد باده و من در خمار از آن
آن غمزه کرد شوخی و من شرمسار از آن
بیمار عشق را ز مداوا چه فایده
فارغ شو ای طبیب، که بگذشت کار از آن
چون دور لاله، عهد جوانی گذشت و ماند
[...]
شاهدی » دیوان فارسی » غزلیات » شمارهٔ ۱۰۸
ما را درون پرآتش و غافل نگار از آن
لعلش شراب کوثر و ما را خمار از آن
گفتم به طول عمر شود کارم از تو راست
جانم رسید برلب و بگذشت کار از آن
روزی به عمر نسبت قد تو کرده ام
[...]
محتشم کاشانی » دیوان اشعار » غزلیات » شمارهٔ ۴۶۰
رویت که هست صورت چین شرمسار از آن
نقشی است دقت ید صنع آشکار ازان
تحریر یافت صورت و زلفت ولی هنوز
در لرزه است خامه صورت نگار ازان
بر نخل ناز پرور او هرکه بنگرد
[...]
رفیق اصفهانی » دیوان اشعار » غزلیات » شمارهٔ ۲۶۵
آن می که هست آّب خضر شرمسار از آن
ساقی بیا و یک دوسه ساغر بیار از آن
این نیم جان که هست مرا سود با منست
گیری بهای نیم نگه گر هزار از آن
گفتی کنم بزخم دگر کار تو تمام
[...]