×
عثمان مختاری » شهریارنامه » بخش ۵ - افتادن شهریار در طلسم عنبر دز گوید
کنون بامن امروز دلشاد شو
بیا جفت من باش داماد شو
عطار » منطقالطیر » عذر آوردن مرغان » حکایت عزیزی که از داشتن خداوند شادی میکرد
اولا از عیب خلق آزاد شو
پس به عشق غیب مطلق شاد شو
عطار » مظهرالعجایب » بخش ۲۲ - تنبیه حال گرفتاران دنیا و شیرین نمودن ایشان بطلب مولی
همچو مردان از خودی آزاد شو
در طریق اهل معنی شاد شو
مولانا » مثنوی معنوی » دفتر چهارم » بخش ۱۳۱ - لابه کردن قبطی سبطی را کی یک سبو به نیت خویش از نیل پر کن و بر لب من نه تا بخورم به حق دوستی و برادری کی سبو کی شما سبطیان بهر خود پر میکنید از نیل آب صاف است و سبوکی ما قبطیان پر میکنیم خون صاف است
خشم بنشان چشم بگشا شاد شو
عبرت از یاران بگیر استاد شو
محتشم کاشانی » دیوان اشعار » غزلیات » شمارهٔ ۵۲۸
زلف معنبر برفشان گو جان ما بر باد شو
جعد مسلسل بر گشا گو بندهای آزاد شو
چشم مکحل باز کن بر عاشقان افکن نظر
گو در میان مردمان عاشق کشی بنیاد شو
در خانقه سر خوش درآ گو شیخ شهر از دین برا
[...]
ملا احمد نراقی » مثنوی طاقدیس » بخش ۲۰۵ - حکایت مرد روستایی ساده که تخم منار کاشت
بند بگسل جان من آزاد شو
فارغ از هم بستن اضداد شو
اقبال لاهوری » اسرار خودی » بخش ۱۱ - در بیان اینکه تربیت خودی را سه مراحل است مرحلهٔ اول را اطاعت و مرحلهٔ دوم را ضبط نفس، و مرحله سوم را نیابت الهی نامیده اند: «مرحلهٔ اول اطاعت»
رونق هنگامه ی ایجاد شو
در سواد دیده ها آباد شو
اقبال لاهوری » اسرار خودی » بخش ۱۳ - حکایت نوجوانی از مرو که پیش حضرت سید مخدوم علی هجویری رحمة الله علیه آمده از ستم اعدا فریاد کرد
گر فنا خواهی ز خود آزاد شو
گر بقا خواهی بخود آباد شو
اقبال لاهوری » رموز بیخودی » بخش ۱۳ - در معنی حریت اسلامیه و سر حادثهٔ کربلا
عقل گوید شاد شو آباد شو
عشق گوید بنده شو آزاد شو
اقبال لاهوری » رموز بیخودی » بخش ۱۴ - در معنی اینکه چون ملت محمدیه مؤسس بر توحید و رسالت است پس نهایت مکانی ندارد
صورت ماهی به بحر آباد شو
یعنی از قید مقام آزاد شو
پروین اعتصامی » دیوان اشعار » مثنویات، تمثیلات و مقطعات » شمارهٔ ۱۴۳ - معمار نادان
تو بدین طفلی، که گفت استاد شو
باد افکن در سر و بر باد شو