گنجور

عثمان مختاری » شهریارنامه » بخش ۵ - افتادن شهریار در طلسم عنبر دز گوید

 

کنون بامن امروز دلشاد شو

بیا جفت من باش داماد شو

عثمان مختاری
 

محتشم کاشانی » دیوان اشعار » غزلیات » شمارهٔ ۵۲۸

 

زلف معنبر برفشان گو جان ما بر باد شو

جعد مسلسل بر گشا گو بنده‌ای آزاد شو

چشم مکحل باز کن بر عاشقان افکن نظر

گو در میان مردمان عاشق کشی بنیاد شو

در خانقه سر خوش درآ گو شیخ شهر از دین برا

[...]

محتشم کاشانی
 

اقبال لاهوری » اسرار خودی » بخش ۲۰ - دعا

 

باز تسکین دل ناشاد شو

باز اندر سینه ها آباد شو

اقبال لاهوری
 

اقبال لاهوری » رموز بیخودی » بخش ۱۳ - در معنی حریت اسلامیه و سر حادثهٔ کربلا

 

عقل گوید شاد شو آباد شو

عشق گوید بنده شو آزاد شو

اقبال لاهوری
 

پروین اعتصامی » دیوان اشعار » مثنویات، تمثیلات و مقطعات » شمارهٔ ۱۴۳ - معمار نادان

 

تو بدین طفلی، که گفت استاد شو

باد افکن در سر و بر باد شو

پروین اعتصامی