گنجور

عراقی » دیوان اشعار » رباعیات » رباعی شمارهٔ ۱۵۹

 

در عشق ببر از همه، گر بتوانی

جانا طلب کسی مکن، تا دانی

تا با دگرانت سر و کاری باشد

با ما سر و کارت نبود، نادانی

عراقی
 

اوحدی » جام جم » بخش ۳۲ - ذبابهٔ این فصل در سری چند مرموز

 

تو بدین مرتبت ز نادانی

غافل از خویش وز خدا دانی

اوحدی
 

اوحدی » جام جم » بخش ۱۱۷ - دور سوم در شرح معاد خلایق و احوال آخرت

 

ای که هر درد را دوا دانی

ناتوانم ز درد نادانی

اوحدی
 

شیخ محمود شبستری » سعادت نامه » باب اول » فصل اول » بخش ۶ - حقیقة الحقایق

 

سَدَّت اندر ره خدا دانی

دانش دانش است تا دانی

شیخ محمود شبستری
 

آذر بیگدلی » دیوان اشعار » مثنویات » شمارهٔ ۱۱

 

راه گم کرده ام ز نادانی

ورنه کاریم نیست تا دانی

آذر بیگدلی
 

صغیر اصفهانی » دیوان اشعار » رباعیات » شمارهٔ ۷

 

بر منتظران ورود یار جانی

ماند بدو ‌امر گویمت تا دانی

یا مرده دوباره زندگانی یابد

یا زنده رسد به عمر جاویدانی

صغیر اصفهانی