گنجور

مسعود سعد سلمان » دیوان اشعار » قصاید » شمارهٔ ۳۴ - در مدح ابوالرشد رشید بن محتاج

 

پسر محتاج ای من شده محتاج به تو

از پی آنکه همه خلق به تو محتاجست

مردمی کن برسان خدمت من چون برسی

به بزرگی که کفش بحر عطا امواجست

عمده مملکت قاهره بورشد رشید

[...]

مسعود سعد سلمان
 

وطواط » مقطعات » شمارهٔ ۸ - در حق تاج الدیز وزیر

 

تاج دولت ، تویی که بر سر چرخ

خاک پای شریف تو تاجست

خاک تو در علو چو گردونست

صدر تو در شرف چو معراجست

هنر از طبع تو بتعظیمست

[...]

وطواط
 

عطار » الهی نامه » بخش اول » (۱) حکایت زن صالحه که شوهرش به سفر رفته بود

 

زن او را گفت خود چندش خراجست

که این ساعت بدانش احتیاجست

عطار
 

عطار » الهی نامه » بخش پانزدهم » (۴) حکایت سلطان محمود با آن مرد که همنام او بود

 

اگر همچون کیانت تختِ عاجست

وگر برتر ز نوشروانت تاجست

عطار
 

عطار » الهی نامه » بخش پایانی » (۱۳) حکایت عبدالله بن مسعود با کنیزک

 

که می بفروشمت زانک احتیاجست

که تن را بر خراب دل خراجست

عطار
 

عطار » اسرارنامه » بخش ششم » بخش ۵ - الحکایه و التمثیل

 

عمر اینجا عمر آنجا سراجست

بلال ابنوسین همچو عاجست

عطار
 

اوحدی » جام جم » بخش ۸۵ - در تلقین ذکر

 

دل غایب به بانگ محتاجست

که چو حاضر شود به معراجست

اوحدی
 

اوحدی » جام جم » بخش ۸۵ - در تلقین ذکر

 

در دلت دار و گیر تاراجست

زان به تلقین پیر محتاجست

اوحدی
 

بابافغانی » دیوان اشعار » غزلیات » شمارهٔ ۱۲۳

 

خوبان که ز ملک دلشان چشم خراجست

حق نظرست آنکه ستانند نه باجست

در دست طبیبست علاج همه دردی

دردی که طبیبم دهد آنرا چه علاجست

این درد که می آوردم مژده ی درمان

[...]

بابافغانی
 

ملا مسیح » رام و سیتا » بخش ۵۷ - آمدن فصل بهار

 

مگر معشوق گل عاشق مزاجست

که چاک جیب او بس بی علاجست

ملا مسیح
 

صفی علیشاه » بحرالحقایق » بخش ۱۵۴ - شهود المفصل فی‌المجمل

 

چنان کاضوا جمع اندر سراجست

بر آن چشمی که دور از اعوجاجست

صفی علیشاه