گنجور

جهان ملک خاتون » دیوان اشعار » غزلیات » شمارهٔ ۷۰۷

 

عاقبت کار فروبسته خدا بگشاید

در فتحی به من از روی صفا بگشاید

بیش از این غم مخور ای دل که ز لطفش روزی

گره از کار فروبسته ما بگشاید

التجا بر در مخلوق نشاید بردن

[...]

جهان ملک خاتون
 

کوهی » دیوان اشعار » غزلیات » شمارهٔ ۹۲

 

سرو گل چهره اگر بند قبا بگشاید

دل پرخون مرا نشود و نما بگشاید

یار اگر کاکل مشکین بگشاید بسحر

مشک از نافه آهوی ختا بگشاید

صبح صادق بدمد هر طرف از شش جهتم

[...]

کوهی
 

هلالی جغتایی » غزلیات » شمارهٔ ۱۶۶

 

آخر از غیب دری بر رخ ما بگشاید

دیگران گر نگشایند، خدا بگشاید

دلبران، کار من از جور شما مشکل شد

مگر این کار هم از لطف شما بگشاید

بر دل از هیچ طرف باد نشاطی نوزید

[...]

هلالی جغتایی
 

صائب تبریزی » دیوان اشعار » غزلیات » غزل شمارهٔ ۴۴۴۱

 

خورشید اگر از چشم کسان آب گشاید

رخساره گلرنگ تو خوناب گشاید

از چشمه خورشید مجو آب مروت

کاین چشمه ز چشم دگران آب گشاید

در نیم نفس می شود از پاک فروشان

[...]

صائب تبریزی
 

صائب تبریزی » دیوان اشعار » متفرقات » شمارهٔ ۳۴۱

 

مگر از ناله بلبل دل ما بگشاید

ورنه پیداست چه از باد صبا بگشاید

می تواند گره از غنچه پیکان وا کرد

هر نسیمی که دل تنگ مرا بگشاید

صبح را بخیه انجم نشود مهر دهن

[...]

صائب تبریزی
 

قدسی مشهدی » غزلیات » شمارهٔ ۲۱۶

 

در چمن کی دلم از فیض هوا بگشاید؟

پرده بگشا که ز رویت دل ما بگشاید

عیش این باغ به اندازه یک تنگدل است

کاش گل غنچه شود تا دل ما بگشاید

بر سر نکهت زلفت چو صبا می‌لرزم

[...]

قدسی مشهدی
 

رفیق اصفهانی » دیوان اشعار » غزلیات » شمارهٔ ۱۴۵

 

آن که لطفش گره از خاطر ما بگشاید

گره خاطر او لطف خدا بگشاید

کس برای دل ما دست عطایی نگشود

هم مگر اهل دلی دست عطا بگشاید

از خدا جوی گشایش که نگردد هرگز

[...]

رفیق اصفهانی