نصرالله منشی » کلیله و دمنه » باب الملک و البراهمة » بخش ۷
گر خصم تو آتش است من آب شوم
ور مرغ شود حلقه مضراب شوم
ور عقل شود طبع می ناب شوم
در دیده حزم و دولتش خواب شوم
کمالالدین اسماعیل » رباعیات » شمارهٔ ۶۴۰
از دیده فرو باری، اگر آب شوم
وز زلف برون کنی، اگر تاب شوم
بر دست نگیری ، ار می ناب شوم
در چشم تو خوش نیایم، ار خواب شوم
جامی » دیوان اشعار » واسطة العقد » غزلیات » شمارهٔ ۳۳۴
خوش آنکه روی توبینم در اضطراب شوم
چو ذره رقص کنان محو آفتاب شوم
ز رخ نقاب برافکن خدای را زان پیش
که زیر خاک ز هجر تو در نقاب شوم
به زنگ جامه تو کس مباد چند ز دور
[...]
عرفی » غزلیات » غزل شمارهٔ ۴۵۸
خوش آن جهان چو من از داغ دل کباب شوم
زمانه را کنم آباد اگر خراب شوم
بر آن شدم که چنان آتشی برافروزم
که در میانهٔ آن تا ابد کباب شوم
دهان شیشه گشاد است، عشق نزدیک است
[...]
صائب تبریزی » دیوان اشعار » تکبیتهای برگزیده » تکبیت شمارهٔ ۱۱۹۴
ز من کناره کند موج اگر حباب شوم
فریب من نخورد تشنه گر سراب شوم
صائب تبریزی » دیوان اشعار » غزلیات » غزل شمارهٔ ۵۷۵۹
به هر که باده دهد یار، من خراب شوم
نگاه گرم به هر کس کند کباب شوم
صائب تبریزی » دیوان اشعار » غزلیات » غزل شمارهٔ ۵۷۵۹
ز من کناره کند موج اگر حباب شوم
فریب من نخورد تشنه گر سراب شوم
طغرای مشهدی » گزیدهٔ اشعار » ابیات برگزیده از غزلیات » شمارهٔ ۵۶۱
ز تاب آتش نظاره ات چو آب شوم
ز بس هوای تو دارد دلم، حباب شوم
کجاست طالع آنم که درسواری ناز
ز پای بوس تو همچشم با رکاب شوم
ز تیره بختی من با فروغ یار چه غم؟
[...]
قدسی مشهدی » غزلیات » شمارهٔ ۴۰۷
چو باد سوی تو آید، ز غیرت آب شوم
به یک نسیم، چو نقش قدم خراب شوم
من و شکست حریفان کجاست تا به کجا
خمار نشکند از من، اگر شراب شوم
تو از شراب صبوحی شکفته باش، که من
[...]
قدسی مشهدی » غزلیات » شمارهٔ ۴۰۸
کم خمار بگیرد، اگر شراب شوم
برآورد ره روزن، گر آفتاب شوم
چگونه با دیگران بینمت، که عکس رخت
اگر در آینه افتد، ز غیرت آب شوم
ز غیرتم شده آگاه، چون ز من رنجد
[...]
واعظ قزوینی » دیوان اشعار » رباعیات » شمارهٔ ۹۷
آن روز که بیدار از این خواب شوم
از آتش انفعال در تاب شوم
زین آلایش کدام آبم شوید
از شرم گناه خود مگر آب شوم