رودکی » قصاید و قطعات » شمارهٔ ۱۱۳
بیار آن می که پنداری روان یاقوت نابستی
و یا چون برکشیده تیغ پیش آفتابستی
بپاکی گویی: اندر جام مانند گلابستی
به خوشی گویی: اندر دیدهٔ بیخواب خوابستی
سحابستی قدح گویی و می قطرهٔ سحابستی
[...]
فرخی سیستانی » دیوان اشعار » ترجیعات » شمارهٔ ۱ - در مدح امیر ابویعقوب یوسف بن ناصرالدین
گر از ده فضل تو شاها یکی در آفتابستی
همانا در پرستیدنش هر کس را شتابستی
ور آن رادی که اندر دست توست اندر سحابستی
ز بارانش زمین پر گوهر و پر زرّ نابستی
ور این پاکی که اندر مذهب توست اندر آبستی
[...]
امیر معزی » قطعات » شمارهٔ ۲۶
بیار آن می که پنداری روان یاقوت نابستی
و یا چون برکشیده تیغ پیش آفتابستی
بیا کی گویی اندر جام مانند گلابستی
به خوشی گویی اندر دیدهٔ بیخواب خوابستی
سحابستی قدح گویی و می قطر سحابستی
[...]
ادیب صابر » دیوان اشعار » قصاید » شمارهٔ ۸۷
اگر به صورت روی تو آفتابستی
همه بنای شب از روی او خرابستی
ز کبر و عجب زمانی نتابدی بر خلق
گر از جمال تو جزوی در آفتابستی
ور آفتاب خبر داردی زصورت تو
[...]
سعدی » دیوان اشعار » غزلیات » غزل شمارهٔ ۵۲۶
تعالی الله چه روی است آن که گویی آفتابستی
و گر مه را حیا بودی ز شرمش در نقابستی
اگر گل را نظر بودی چو نرگس تا جهان بیند
ز شرم رنگ رخسارش چو نیلوفر در آبستی
شبان خوابم نمیگیرد نه روز آرام و آسایش
[...]
غالب دهلوی » دیوان اشعار » غزلیات » شمارهٔ ۳۱۳
دلم در ناله از پهلوی داغ سینه تابستی
بر آتشپاره ای چسبیده لختی از کبابستی
بهارم دیدن و رازم شنیدن برنمی تابد
نگه تا دیده خونستی و دل تا زهره آبستی
هجوم جلوه گل کاروانم را غبارستی
[...]
فروغی بسطامی » دیوان اشعار » غزلیات » غزل شمارهٔ ۴۵۴
کسی که دامنش آلودهٔ شرابستی
دعای او به در دیر مستجابستی
به مستی از لب دردیکشی شنیدم دوش
که چاره همه دردی شراب نابستی
فغان که پرده ز کارم فکند پنجه عشق
[...]
ملکالشعرا بهار » منظومهها » کارنامهٔ زندان » بخش ۶۲ - صفت عدالت
وین سرادق که بیحسابستی
عدل اگر نیستی خرابستی