گنجور

وحشی بافقی » دیوان اشعار » ترکیبات » شرح پریشانی

 

دوستان! شرحِ پریشانیِ من، گوش کنید

داستانِ غمِ پنهانیِ من، گوش کنید

قصهٔ بی‌سر و سامانیِ من، گوش کنید

گفت‌وگویِ من و حیرانیِ من، گوش کنید

شرحِ این آتشِ جان‌سوز، نگفتن تا کی؟

[...]

وحشی بافقی
 

وحشی بافقی » دیوان اشعار » ترکیبات » گلهٔ یار دل‌آزار

 

ای گل تازه که بویی ز وفا نیست تو را

خبر از سرزنش خار جفا نیست تو را

رحم بر بلبل بی‌برگ و نوا نیست تو را

التفاتی به اسیران بلا نیست تو را

ما اسیر غم و اصلا غم ما نیست تو را

[...]

وحشی بافقی
 

وحشی بافقی » دیوان اشعار » ترکیبات » در ستایش میرمیران

 

سال نو و اول بهار است

پای گل و لاله در نگار است

والای شقایق است دررنگ

پیراهن غنچه نیم کار است

آن شعله که لاله نام دارد

[...]

وحشی بافقی
 

وحشی بافقی » دیوان اشعار » ترکیبات » در ستایش شاه غیاث‌الدین و شهزادگان

 

ای حریم خوش نسیم و ای فضای خوش هوا

رشک باغ حبتی هم درهوا، هم درفضا

خفتگان خاک همچون سبزه از گل سر زنند

از فضایت گر وزد بر عرصهٔ گیتی صبا

این جوان نورسی شد وان نهال نوبری

[...]

وحشی بافقی
 

وحشی بافقی » دیوان اشعار » ترکیبات » در هجو ملا فهمی

 

لازم شده کسر حرمت تو

ملا فهمی به رخصت تو

دی نوبت کیدی دگر بود

امروز شده‌ست نوبت تو

می‌باید گفت باز سد فحش

[...]

وحشی بافقی
 

وحشی بافقی » دیوان اشعار » ترکیبات » در سوگواری حضرت حسین«ع»

 

روزیست اینکه حادثه کوس بلازده‌ست

کوس بلا به معرکهٔ کربلا زده‌ست

روزیست اینکه دست ستم ، تیشه جفا

بر پای گلبن چمن مصطفا زده‌ست

روزیست اینکه بسته تتق آه اهل بیت

[...]

وحشی بافقی
 

وحشی بافقی » دیوان اشعار » ترکیبات » در سوگواری قاسم‌بیگ قسمی

 

پشت من بشکست کوه درد جان فرسای من

باز افزاید همان این درد کار افزای من

گشت چشمم ژرف دریایی وآتش خون دل

شاخ مرجان اندر او مژگان خون پالای من

تخته‌ای زین نه سفینه کس نبیند بر کنار

[...]

وحشی بافقی
 

وحشی بافقی » دیوان اشعار » ترکیبات » سوگواری بر مرگ دوست

 

دیده گو اشک ندامت شو و بیرون فرما

دیدن دیده چه کار آیدم از دوست جدا

عوض یوسف گم گشته چو اخوان بینید

دیده خوب است به شرطی که بود نابینا

گرچه دانم که نمی‌یابیش ای مردم چشم

[...]

وحشی بافقی
 

وحشی بافقی » دیوان اشعار » ترکیبات » سوگواری بر مرگ شاه

 

از چه رو خاک سیه گردون به فرق ماه کرد

مشعل خورشید را گردون چرا پر کاه کرد

از چه رو بر نیل ماتم زد لباس عافیت

هر که جادر ساحت این نیلگون خرگاه کرد

این چه صورت بود کز هر گوشه زرین افسری

[...]

وحشی بافقی
 

وحشی بافقی » دیوان اشعار » ترکیبات » سوگواری بر مرگ شرف‌الدین علی

 

دوستان چرخ همان دشمن جان است که بود

همه را دشمن جان است ، همان است که بود

ای که از اهل زمانی ز فلک مهر مجوی

کاین همان دشمن ارباب زمان است که بود

شاهد عیش نهان بود پس پرده چرخ

[...]

وحشی بافقی
 

وحشی بافقی » دیوان اشعار » ترکیبات » سوگواری بر مرگ برادر

 

آه ای فلک ز دست تو و جور اخترت

کردی چو خاک پست مرا، خاک بر سرت

جز عکس مدعا ز تو کس صورتی ندید

تاریک باد آینهٔ مهر انورت

مشمار برق آه جگر سوز من به هیچ

[...]

وحشی بافقی
 

نظیری نیشابوری » دیوان اشعار » ترکیبات » شمارهٔ ۱ - این ترکیب موحدانه در دارالسلطنه لاهور در فصل گل و بهار در اوان سرمستی ها در تعریف خرمی عالم مذیل به نام نامی صاحبی ابوالفتح بهادر عبدالرحیم خان خانان در استدعای صحبت ایشان گفته شده

 

آن جلوه که در پرده روش های نهان داشت

از پرده برآمد روشی بهتر از آن داشت

ذوقی به چمن داد که در خنده ابرست

شوری ز گل انگیخت که بلبل به فغان داشت

امروز که شد عشرت می لعل قبا شد

[...]

نظیری نیشابوری
 

نظیری نیشابوری » دیوان اشعار » ترکیبات » شمارهٔ ۲ - این ترکیب نیز در سوک مفخرالشعرا خواجه حسین ثنایی گفته شده

 

دانش از روزگار بیرون شد

همه کار جهان دگرگون شد

مژه ام از سرشگ دجله فشاند

آستینم ز گریه جیحون شد

ستمی دیدم از اجل کز درد

[...]

نظیری نیشابوری
 

نظیری نیشابوری » دیوان اشعار » ترکیبات » شمارهٔ ۳ - این ترکیب بند حین وداع و معاودت از مکه معظمه به هندوستان به طرز عرفای موحد در نعت حضرت سید المرسلین مذیل به اسم ابوالفتح بهادر عبدالرحیم خان بن بیرام خان گفته شده

 

شب گلابی بر رخم خوابم ز چشم تر زدند

از سجود درگه عشقم گلی بر سر زدند

اول شب بانگ نوشانوشم از ذرات خاست

که ندای الصلوة آمد همه ساغر زدند

قبله کردم قصد در چشمم در تارسا نمود

[...]

نظیری نیشابوری
 

نظیری نیشابوری » دیوان اشعار » ترکیبات » شمارهٔ ۴ - این ترکیب بند ایضا در مرثیه همایون نژاد شاهزاده مراد مغفور رضوان الله علیه گفته شده

 

لب خوش نگشته خنده ره جنگ می زند

در بزم مرگ ناله بر آهنگ می زند

هرگز زمانه جامه ماتم برون نکرد

نارفته شب به دامن شب چنگ می زند

وقت گذشته را به تأسف ز پی مرو

[...]

نظیری نیشابوری
 

نظیری نیشابوری » دیوان اشعار » ترکیبات » شمارهٔ ۵ - این ترکیب بند دوازده بنده است، هر بند در منقبت یکی از ائمه اثناعشر و بیان این که ولایت از ولاست و ولا به معنی حب ذاتی

 

وقتی که شکل دایره کن فکان نبود

جز نقطه حقیقت حق در میان نبود

نور ولا ز بطن حقیقت طلوع کرد

چندان که گشت گرد خود آن را کران نبود

پرگار گشت و انجم و افلاک آفرید

[...]

نظیری نیشابوری
 

نظیری نیشابوری » دیوان اشعار » ترکیبات » شمارهٔ ۶ - این ترکیب بند مرثیه ایست که در فوت ولد دلبندم نورالدین محمد که دوازده روز در فضای دنیا بود گفته شده

 

دوش آن زمان که تیر شهاب از کمان فتاد

ما را ستاره خلف از آسمان فتاد

همچون هلال عید طلوع و غروب کرد

فرزند من به طالع من هم قران فتاد

دردانه ام که جا به کنار کسی نکرد

[...]

نظیری نیشابوری
 

نظیری نیشابوری » دیوان اشعار » ترکیبات » شمارهٔ ۷ - این بقیه ترکیب بند در مرثیه اشجع الشعرا یولقلی بیک واقع است که روز ماتم ولد دلبندم خبر موت او رسید

 

این درد بین که از پی هم ناگهان رسید

عضوی شکست از تن و زخمی بر آن رسید

از جای رفت زورق بی بادبان صبر

موجی نرفته موج دگر از کران رسید

واحسرتا که از قدراندازی فلک

[...]

نظیری نیشابوری
 

نظیری نیشابوری » دیوان اشعار » ترکیبات » شمارهٔ ۸ - در راه مکه مکرمه

 

کشتی تن شده طوفان زده عصیانم

وای من گر به حمایت نرسد غفرانم

گر دل این چشمه انباشته را بگشاید

به گریبان رسد آلودگی دامانم

بهر آبادی صد بتکده اش آب و گلست

[...]

نظیری نیشابوری
 

عرفی » ترکیب بند

 

نوای مدح که سنجی دلا مبارک باد

ترانه نفس نغمه زا مبارک باد

همیشه نغمه سرا عرش بود و اینک تو

بلند نغمه تری ، این نوا مبارک باد

رساندی از نفس گرم دود برملکوت

[...]

عرفی
 
 
۱
۸
۹
۱۰
۱۱
۱۲
۲۳