گنجور

محمد بن منور » اسرار التوحید » باب دوم - در وسط حالت شیخ » فصل اول - حکایات کرامات شیخ » حکایت شمارهٔ ۳۹

 

زان گفت آنک گفت کیحقّرا مکان بود

شبهت بدش که تو به مکان مکین دری

از بهر خلق ایزدت اندر مکان نمود

زیرا کی خلق را ز برون نیست قادری

محمد بن منور
 

محمد بن منور » اسرار التوحید » باب دوم - در وسط حالت شیخ » فصل اول - حکایات کرامات شیخ » حکایت شمارهٔ ۶۵

 

تَقَشع غَیم الهجر عَن قمرِ الحُبّ

و اَشْرَقَ نُورُ الصُّبْحِ فِی ظُلمَةِ الْعَتبِ

و جاءَ نسیمُ الْاِعْتذارِ مُحَفّفاً

فَصادَفَهُ حسنُ الْقبُولِ مِنَ الْقَلْبِ

محمد بن منور
 

محمد بن منور » اسرار التوحید » باب دوم - در وسط حالت شیخ » فصل دوم - حکایاتی که بر زبان شیخ رفته » حکایت شمارهٔ ۶

 

زشت باید دید و انگارید خوب

زهر باید خورد و انگارید قند

توسنی کردم ندانستم همی

کز کشیدن سخت‌تر گردد کمند

محمد بن منور
 

محمد بن منور » اسرار التوحید » باب دوم - در وسط حالت شیخ » فصل دوم - حکایاتی که بر زبان شیخ رفته » حکایت شمارهٔ ۱۹

 

ساقی تو بده باده و مطرب تو بزن رود

تا می‌خورم امروز کی وقت طرب ماست

می هست و درم هست و بت لاله رخان هست

غم نیست و گر هست نصیب دل اعداست

محمد بن منور
 
 
۱
۸۲
۸۳
۸۴
۸۵
۸۶
۷۷۰