گنجور

ادیب الممالک » دیوان اشعار » فرهنگ پارسی » شمارهٔ ۲۳ - نامهای دزدمه در دساتیر

 

همان کیوان ابا برجیس و بهرام

«سناشیر» است و «برهستی » چو بلرام

«هرامید» است خورشید جهانتاب

نپید آمد همان بیدخت پدرام

«کلنگ » از تیردان مه «فامشید» است

[...]

ادیب الممالک
 

ادیب الممالک » دیوان اشعار » فرهنگ پارسی » شمارهٔ ۲۴ - در شناسائی چهار سوی زمین

 

چار سوی کرانه گیتی

گر بخواهی ز شعر من بشنو

مشرق و مغرب و جنوب و شمال

خاور و «باختر» «نسار» و بتو

ادیب الممالک
 

ادیب الممالک » دیوان اشعار » فرهنگ پارسی » شمارهٔ ۲۵ - نیز نام انگشتان به پارسی

 

نام انگشتان مردم در زبان پارسی

با تو گویم اندرین سرواد اگر داری پسند

شست و دشنامی میانه دان و بینام و کلیک

وین دو را نام دگر «کوته دراز» است و کلند

ادیب الممالک
 

ادیب الممالک » دیوان اشعار » فرهنگ پارسی » شمارهٔ ۲۶ - در تطبیق ماه‌های پارسی با قبطی

 

ای همایون‌سرشت پاک‌نژاد

وی گرامی ادیب فاضل راد

فاعلاتن مفاعلن فعلات

جوی بحر خفیف از این سرواد

ماه فرسی قرینه قبطی

[...]

ادیب الممالک
 

ادیب الممالک » دیوان اشعار » فرهنگ پارسی » شمارهٔ ۲۷ - هفت قلم آرایش زنان

 

هفت پیرایه شد بروی بتان

که از آن باغ حسن سیرآب است

وسمه و سرمه و نگار و خچک

زرک و غازه و سپیداب است

ادیب الممالک
 

ادیب الممالک » دیوان اشعار » فرهنگ پارسی » شمارهٔ ۲۸ - هفت اندام مردم نمازی

 

ترا باید که هفت اندام هنگام نماز اندر

فروسایی به خاک تیره در کیش مسلمانی

وگر از نام هفت اندام پرسی گویمت اینک

دو شست پای و دو زانو و دو پنجه دست و پیشانی

ادیب الممالک
 

ادیب الممالک » دیوان اشعار » فرهنگ پارسی » شمارهٔ ۲۹ - نام هفت آتشکده پارسیان

 

زان هفت اختر بداندر فرس هفت آتشکده

کاندران آذر پرستیدند از خرد و درشت

از دم احمد بپژمرد آن همه شمع و چراغ

راستی گوئی هزاران شعله را یک باد کشت

نام آنها سربسر گرد است در یک بیت من

[...]

ادیب الممالک
 

ادیب الممالک » دیوان اشعار » فرهنگ پارسی » شمارهٔ ۳۰ - فرجودهای پنجگانه اشوزرتشت

 

پنج «فرجود» پدید آمده ازشت زرتشت

که به پیغمبریش راست بود پنج گواه

آتش «آذربرزین » که همی سوخت بحود

«چوبدستی » که بدان کور برفتی در راه

«سرو کشمر» که چو بیخش بدل خاک نشاند

[...]

ادیب الممالک
 

ادیب الممالک » دیوان اشعار » فرهنگ پارسی » شمارهٔ ۳۱ - یشتهای اوستا

 

نام نه یشتی که زرتشت اشوی پاک زاد

در اوستا برنهاد از دانش و فرهنگ و داد

اورمزد، آبان و خورشید است و مهر و فرودین

پس «ورهرام » است و دین آنگاه «ارد» و زامیاد

ادیب الممالک
 

ادیب الممالک » دیوان اشعار » فرهنگ پارسی » شمارهٔ ۳۲ - ایزدان فروغهای آسمان

 

ایزد فروغهای سپهری که هفت شد

باشد اشاش و هور و مثر ماه و تشتری

آنگاه آسمان و انیران که تافته است

زین هفت نور چرخ مه و مهر و مشتری

ادیب الممالک
 

ادیب الممالک » دیوان اشعار » فرهنگ پارسی » شمارهٔ ۳۳ - پایه آیین مازدیسی بر سه چیز است

 

دین زرتشت که روشن ز فروغش در و دشت

پایه اش بر همت و هوخت بود با هورشت

چم اینان «منشن » باشد و کوشن،کنشن

و این سخن ار همه جا گفته چو در گات و چه یشت

پاکی فکرت و قول و عملت جان تو را

[...]

ادیب الممالک
 

ادیب الممالک » دیوان اشعار » فرهنگ پارسی » شمارهٔ ۳۴ - نامهای امشاسپندان که ایزدی فروغند

 

در اوستا نام هفت امشاسپندان خدای

شد «اهوره مزده » آنگهه وهمن و اردیبهشت

از پس شهریور اسپندارمد خرداد دان

پس امرداد است کش بی مرگی آمد سرنوشت

«اولین » یعنی که یزدان زنده دانا بود

[...]

ادیب الممالک
 

ادیب الممالک » دیوان اشعار » فرهنگ پارسی » شمارهٔ ۳۶ - در اسامی قبایل عرب

 

قبایل عرب عابری است پنج گروه

که مانده ز ایشان اسمی تهی زرسمم بود

اگر بپرسی اسماء رهطشان گویم

جدیس و جرهم و عملیق و عاد و طسم بود

ادیب الممالک
 

ادیب الممالک » دیوان اشعار » فرهنگ پارسی » شمارهٔ ۳۷ - در نامهای کوره های فارس

 

کوره های فارس را نام از کیان و پیشداد

اردشیر، استخر و داراب، است و شاپور و قباد

ادیب الممالک
 

ادیب الممالک » دیوان اشعار » فرهنگ پارسی » شمارهٔ ۳۸ - در دانش زمین و بخشهای او از گفته پیشینیان

 

بتا توئی که قدت سرو باغ کاشمر است

رخت بهار ختن بوستان کاشغر است

مفاعلن فعلاتن مفاعلن فعلات

ز بحر مجتث این چامه تنگی از شکر است

چو شرق و غرب زمین خاور است و باختر است

[...]

ادیب الممالک
 

ادیب الممالک » دیوان اشعار » فرهنگ پارسی » شمارهٔ ۳۹ - سبعه منحوسه

 

سبعه منحوسه هفت اختر شومند

نحس و ترش روی و زشت در همه احیان

کید و غطیط و غریم باشد و سرموس

نیز گلاب است و ذوذوابه و لحیان

ادیب الممالک
 

ادیب الممالک » دیوان اشعار » فرهنگ پارسی » شمارهٔ ۴۵ - در شمار اعداد از یک تا کاترلیون

 

از یکی تا ده بگو آن، دو، تروا، کاتر، سنگ

سیزدهست، ویت نف، دگر دیز است در سر و علن

عشر ثانی انز، دوز است و تریز آنگه کاترز

گنزوسیزو دیزست و دیزویت و دیزنف دان وون

یازده دوازده سیزده چهارده

[...]

ادیب الممالک
 

ادیب الممالک » دیوان اشعار » فرهنگ پارسی » شمارهٔ ۴۶ - در شمار ایام هفته از یکشنبه تا شنبه

 

سمن، که، هفته بود روزهایش با ترتیب

بگیر از احد و تا به سَبت می‌بشمار

دیمانش، لوندی، ماردی، دوپاره، مرکردی

ژدی، و اندردی، سامدی، است آخر کار

ادیب الممالک
 

ادیب الممالک » دیوان اشعار » فرهنگ پارسی » شمارهٔ ۴۷ - در شمار شهور شمسیه مطابق بروج منطقه

 

ژانویه فوریه و مارس چو اوریل، مای مه

دلو و حوت و حمل و ثور و دگر جوزا شد

ژون و ژویه وازوت، بترتیب درست

سرطان و اسد و سنبله عذرا شد

ماه سپتمبر که آید ز پی آن اکتبر

[...]

ادیب الممالک
 

ادیب الممالک » دیوان اشعار » فرهنگ پارسی » شمارهٔ ۵۰

 

کوته برف چو لارژ فراخ اترو است تنگ

امپرسمان شتاب و آپاتی بود درنگ

سوردیته شد کری و گری تینیو آمده

بیدست اسیترپی باشد بوات لنگ

کاستر سگابی است و کشم خوک و سگ شین

[...]

ادیب الممالک
 
 
۱
۷۴۱
۷۴۲
۷۴۳
۷۴۴
۷۴۵
۷۷۰