سعدی » گلستان » باب هفتم در تأثیر تربیت » حکایت شمارهٔ ۶
گرچه سیم و زر ز سنگ آید همی
در همه سنگی نباشد زر و سیم
بر همه عالم همیتابد سهیل
جایی انبان میکند جایی ادیم
سعدی » گلستان » باب هفتم در تأثیر تربیت » حکایت شمارهٔ ۷
فراموشت نکرد ایزد در آن حال
که بودی نطفهٔ مدفون و مدهوش
روانت داد و طبع و عقل و ادراک
جمال و نطق و رای و فکرت و هوش
ده انگشتت مرتب کرد بر کف
[...]
سعدی » گلستان » باب هفتم در تأثیر تربیت » حکایت شمارهٔ ۸
جامه کعبه را که می بوسند
او نه از کرم پیله نامی شد
با عزیزی نشست روزی چند
لاجرم همچنو گرامی شد
سعدی » گلستان » باب هفتم در تأثیر تربیت » حکایت شمارهٔ ۹
پسری را پدر وصیت کرد
کای جوانبخت یاد گیر این پند
هر که با اهل خود وفا نکند
نشود دوست روی و دولتمند
سعدی » گلستان » باب هفتم در تأثیر تربیت » حکایت شمارهٔ ۱۰
زنان باردار ای مرد هشیار
اگر وقت ولادت مار زایند
از آن بهتر به نزدیک خردمند
که فرزندان ناهموار زایند
سعدی » گلستان » باب هفتم در تأثیر تربیت » حکایت شمارهٔ ۱۲
از من بگوی حاجی مردم گزای را
کاو پوستین خلق به آزار میدرد
حاجی تو نیستی شتر است از برای آنک
بیچاره خار میخورد و بار میبرد
سعدی » گلستان » باب هفتم در تأثیر تربیت » حکایت شمارهٔ ۱۳
تا ندانی که سخن عین صواب است مگوی
وآنچه دانی که نه نیکوش جواب است مگوی
سعدی » گلستان » باب هفتم در تأثیر تربیت » حکایت شمارهٔ ۱۴
ندهد هوشمند روشنرای
به فرومایه کارهای خطیر
بوریاباف اگر چه بافندهست
نبرندش به کارگاه حریر
سعدی » گلستان » باب هفتم در تأثیر تربیت » حکایت شمارهٔ ۱۵
وه که هر گه که سبزه در بستان
بدمیدی چه خوش شدی دل من
بگذر ای دوست تا به وقت بهار
سبزه بینی دمیده بر گل من
سعدی » گلستان » باب هفتم در تأثیر تربیت » حکایت شمارهٔ ۱۶
بر غلامی که طوع خدمت توست
خشم بی حد مران و طیره مگیر
که فضیحت بود به روز شمار
بنده آزاد و خواجه در زنجیر
سعدی » گلستان » باب هفتم در تأثیر تربیت » حکایت شمارهٔ ۱۷
به کارهای گران مرد کاردیده فرست
که شیر شرزه در آرد به زیر خمّ کمند
جوان اگر چه قوییال و پیلتن باشد
به جنگ دشمنش از هول بگسلد پیوند
نبرد پیش مصافآزموده معلوم است
[...]
سعدی » گلستان » باب هفتم در تأثیر تربیت » حکایت شمارهٔ ۱۷
پیل کو تا کتف و بازوی گُردان بیند؟
شیر کو تا کف و سر پنجهٔ مردان بیند؟
سعدی » گلستان » باب هفتم در تأثیر تربیت » حکایت شمارهٔ ۱۷
نه هر که موی شکافد به تیر جوشنخای
به روز حملهٔ جنگاوران بدارد پای
سعدی » گلستان » باب هفتم در تأثیر تربیت » حکایت شمارهٔ ۱۷
بیار آنچه داری ز مردی و زور
که دشمن به پای خود آمد به گور
سعدی » گلستان » باب هفتم در تأثیر تربیت » حکایت شمارهٔ ۱۷
نیفتاده بر دست دشمن اسیر
به گِردش نباریده باران تیر
سعدی » گلستان » باب هفتم در تأثیر تربیت » حکایت شمارهٔ ۱۸
مرد درویش که بار ستم فاقه کشید
به در مرگ همانا که سبکبار آید
وآن که در نعمت و آسایش و آسانی زیست
مردنش زین همه شک نیست که دشخوار آید
به همه حال اسیری که ز بندی برهد
[...]
سعدی » گلستان » باب هفتم در تأثیر تربیت » حکایت شمارهٔ ۱۸
خر که کمتر نهند بر وی بار
بیشک آسودهتر کند رفتار
سعدی » گلستان » باب هفتم در تأثیر تربیت » حکایت شمارهٔ ۱۹
فرشته خوی شود آدمی به کم خوردن
وگر خورد چو بهایم بیوفتد چو جماد
مراد هر که بر آری مطیع امر تو گشت
خلاف نفس که فرمان دهد چو یافت مراد
سعدی » گلستان » باب هشتم در آداب صحبت » حکمت شمارهٔ ۱
مکن نماز بر آن هیچ کس که هیچ نکرد
که عمر در سرِ تحصیلِ مال کرد و نخورد
سعدی » گلستان » باب هشتم در آداب صحبت » حکمت شمارهٔ ۲
درخت کرَم هر کجا بیخ کرد
گذشت از فلک شاخ و بالای او
گر امّیدواری کز او بر خوری
به منّت منه ارّه بر پای او