نصرالله منشی » کلیله و دمنه » باب الملک و البراهمة » بخش ۱۹
زان می که چو آه عاشقان از تف
انگشت کند بر آب زورق را
نصرالله منشی » کلیله و دمنه » باب الملک و البراهمة » بخش ۱۹
پیش حصار حزم تو کان حصن دولت است
بحر محیط سنگ نیارد به خندقی
نصرالله منشی » کلیله و دمنه » باب الملک و البراهمة » بخش ۲۰
در جهان شاهدی و ما فارغ
در قدح جرعه ای و ما هشیار
خیز تا زاب روی بنشانیم
باد این خاک، توده غدار
ترک تازی کنیم و برشکنیم
[...]
نصرالله منشی » کلیله و دمنه » باب الملک و البراهمة » بخش ۲۰
رضا ندادی جز صبح در جهان نمام
رها نکردی جز مشک بر زمین غماز
نصرالله منشی » کلیله و دمنه » باب الصائغ و السیاح » بخش ۱ - باب زرگر و سیاح
جگرت گر ز آتش است کباب
تا زماهی نگر نجویی آب
نصرالله منشی » کلیله و دمنه » باب الصائغ و السیاح » بخش ۲
خوبرویان زشتپیوندند
همه گریانکنان خوش خندند
نصرالله منشی » کلیله و دمنه » باب الصائغ و السیاح » بخش ۳
کشتی مرا به دوستی و کس نکشته بود
زین زارتر کسی، را هرگز به دشمنی
نصرالله منشی » کلیله و دمنه » باب ابن الملک و اصحابه » بخش ۱ - باب شاهزاده و یاران او
زنحسش منزوی مانده دو صد دانا بیک منزل
ز دورش مقتدا گشته دوصد ابله بیک برزن
نصرالله منشی » کلیله و دمنه » باب ابن الملک و اصحابه » بخش ۲
من غلام آن خط مشکین که گویی مورچه
پای مشک آلود بر برگ گل و نسرین نهاد
نصرالله منشی » کلیله و دمنه » باب ابن الملک و اصحابه » بخش ۴
نگارخانه چین است و ناف آهو چین
درون چین دو زلف و برون چین قباش
نصرالله منشی » کلیله و دمنه » باب ابن الملک و اصحابه » بخش ۷
یگانه عالمی شاها، چه گویم بیش ازین؟ زیرا
همان آبست اگر کوبی هزاران بار در هاون
نصرالله منشی » کلیله و دمنه » باب ابن الملک و اصحابه » بخش ۷
برعکس شود هرچه بهغایت برسید
شادی کن چون غم بهنهایت برسید
نصرالله منشی » کلیله و دمنه » باب ابن الملک و اصحابه » بخش ۹
تا کمر صحبت میان طلبد
کمر ملک بر میان تو باد
نصرالله منشی » کلیله و دمنه » خاتمهٔ مترجم » بخش ۱
فخر الملوک وارث سلطان نامدار
بهرامشاه قبله شاهان نامور
شاهی کزوست دوده محمود را شرف
شاهی کزوست گوهر مسعود را خطر
نصرالله منشی » کلیله و دمنه » خاتمهٔ مترجم » بخش ۱
اگر بنام کسی گفت بایدم شعری
بپیش طبع تو باشی همه بهانه من
نصرالله منشی » کلیله و دمنه » خاتمهٔ مترجم » بخش ۲
زمانه ندارد زمن به پسر
نهانم چه دارد چو بد دختری؟
نظامی عروضی » چهارمقاله » دیباچه » بخش ۹ - در نبوت و امامت
چنان دان که شاهی و پیغمبری
دو گوهر بود در یک انگشتری
نظامی عروضی » چهارمقاله » مقالت دوم: در ماهیت علم شعر و صلاحیت شاعر » بخش ۱ - مقدمه و حکایت اول از احمد بن عبدالله خجستانی
مهتری گر به کام شیر در است
شو خطر کن ز کام شیر بجوی
یا بزرگی و عز و نعمت و جاه
یا چو مردانت مرگ رویاروی
نظامی عروضی » چهارمقاله » مقالت دوم: در ماهیت علم شعر و صلاحیت شاعر » بخش ۶ - حکایت چهار - فرخی سیستانی
چون پرند نیلگون بر روی پوشد مرغزار
پرنیان هفت رنگ اندر سر آرد کوهسار
خاک را چون ناف آهو مشک زاید بی قیاس
بید را چون پر طوطی برگ روید بی شمار
دوش وقت صبحدم بوی بهار آورد باد
[...]
نظامی عروضی » چهارمقاله » مقالت دوم: در ماهیت علم شعر و صلاحیت شاعر » بخش ۶ - حکایت چهار - فرخی سیستانی
با کاروان حله برفتم ز سیستان
با حلهٔ تنیده ز دل بافته ز جان