صفی علیشاه » بحرالحقایق » بخش ۳۱۶ - باب الغین الغراب
غراب از جسم کلی شد کنایت
بعید از عالم قدس او بغایت
ز نورانیت و ادراک خالی
سواد بعد را وجه مثالی
صفی علیشاه » بحرالحقایق » بخش ۳۱۷ - الغشاوه
غشاوه پردهئی باشد که حایل
شود مرآت دل را در مشاغل
غشا خوانندش از بر دل نشیند
چو آید بر بصر تاریک بیند
بدل آنهم تواندکز صدا شد
[...]
صفی علیشاه » بحرالحقایق » بخش ۳۱۸ - الغنا
غنا مالکیست بیآسیب و مالی
که آنرا نیست از حیثی زوالی
غنای تام جز حق را محال است
که مستغنی بذات او در کمال است
غنای عبد از حیث فنا شد
[...]
صفی علیشاه » بحرالحقایق » بخش ۳۱۹ - الغوث
دگر غوث ار برآنت احتیاج است
همان قطب است کاندر ره سراجست
نبرده تا کسی سویش پناهی
نه غوث است او بود قطبی و شاهی
کسی و اندر پناه او کشد بار
[...]
صفی علیشاه » بحرالحقایق » بخش ۳۲۰ - غیب الهویه و غیب المطلق
دهد غیب الهویه در تمکن
خبر از ذات حق لاتعین
باین معنی بود هم غیب مطلق
که آنجا نیست غیر از هستی حق
در آنجا هیچ غیر از ذات حق نیست
[...]
صفی علیشاه » بحرالحقایق » بخش ۳۲۱ - غیبالمصون و غیبالمکنون
دگر غیبالمصون و غیب مکنون
عبارت دان ز سر ذات بیچون
نیابد کس بکنه ذات او راه
زکنه او بجز او نیست آگاه
مصون باشد ز استحضار اغیار
[...]
صفی علیشاه » بحرالحقایق » بخش ۳۲۲ - الغین
دگر ز الفاظ اهل فقر غین است
که آن باشد صداء و دون رین است
حجاب رین تاریک و کثیف است
میان قلب و ایمان شریف است
ولی آن غین نبود سخت حایل
[...]
صفی علیشاه » بحرالحقایق » بخش ۳۲۳ - بابالفاء الفتق
بود فتق آن بنزد اهل تحقیق
که هست از ماده بالجمله تفصیل
ز مطلق ماده تفصیل قابل
که صورتهای نوعی راست حامل
ظهور آنچه اندر واحدیت
[...]
صفی علیشاه » بحرالحقایق » بخش ۳۲۴ - الفتوح
فتوح اندر لغت باشد گشایش
که هر جائی کند نوعی نمایش
فتوح دنیوی رزق است و نعمت
دگر هم مال و جاه و عز و نصرت
فتوح اخروی شد حسن اعمال
[...]
صفی علیشاه » بحرالحقایق » بخش ۳۲۵ - الفتح القریب
مقام قلب باز ار درگشاید
بدل فتح قریبت رخ نماید
نماید روی از قلب و جهاتش
ظهورات و کمالات صافتش
سراسر حل مشکلهای نفست
[...]
صفی علیشاه » بحرالحقایق » بخش ۳۲۶ - الفتح المبین
گرت فتح مبین باشد مبین
خود آن فتح از ولایت شد معین
شود ز انوار اسماء الهی
تجلیها بمرد ره کما هی
خود از فتح مبین است این عبارت
[...]
صفی علیشاه » بحرالحقایق » بخش ۳۲۷ - الفتح المطلق
ز فتح مطلب ار پاکیزه روحی
شنوکان اکمل است از هر فتوحی
بود اعلی و اکمل از فتوحات
فنای عبد و استغراق در ذات
کند ذاتالاحد بروی تجلی
[...]
صفی علیشاه » بحرالحقایق » بخش ۳۲۸ - الفتره
بود فترت خمود آن حرارت
که لازم بد طلب را در عمارت
در اول گر نباشد التهابی
نیابد کار فقرش رنگ و آبی
در اول گر نباشد اشتعالش
[...]
صفی علیشاه » بحرالحقایق » بخش ۳۲۹ - الفرق الاول
یکی از فرق اول گویمت راست
بخلق آن احتجاب از حقتعالی است
بقای رسم خلقیت در این حال
بحال خود تواند بود بیقال
بقای رسم خلقیت کدام است
[...]
صفی علیشاه » بحرالحقایق » بخش ۳۳۰ - الفرق الثانی
دگر بشنو بیان از فرق ثانی
گرت واجب بود علم معانی
قیام خلق بالحق در شهود است
دگر وحدت بکثرت در نمود است
بدینسان کثرت اندر وحدت آمد
[...]
صفی علیشاه » بحرالحقایق » بخش ۳۳۱ - الفرقان
نشان از علم تفصیل است فرقان
که بین حق و باطل فارقست آن
دگر قرآن که آن علم لدنی است
جز اجمالی و جامع کشف از آن نیست
صفی علیشاه » بحرالحقایق » بخش ۳۳۲ - فرقالجمع
بفرق الجمع گرداری تدبر
بود وحدت که پذرفته تکثر
ظهور اوست در کل مراتب
بهر رتبه ظهورش بس مناسب
مراتب را که اندر فرق حد نیست
[...]
صفی علیشاه » بحرالحقایق » بخش ۳۳۳ - فرق الوصف
ز فرق الوصف بحرم کرده جوشی
در اوصافش تو را گرهست گوشی
شد آن ذاتالاحد بالوصف ظاهر
خود اندر واحدیت بیمغایر
خود آن ذاتی که مطلق از صفت بد
[...]
صفی علیشاه » بحرالحقایق » بخش ۳۳۴ - الفرق بین المتخلق و المتحقق
ز فرق بین تحقیق و تخلق
ببحر معنیت باید تغرق
متخلق بکلفت هست عامل
بترک سوء و تحصیل فضایل
نباشد گر ریا و عجب و پندار
[...]
صفی علیشاه » بحرالحقایق » بخش ۳۳۵ - الفرق بینالکمال و النقص و الشرف و الخسه
بسی فرق است بین چار رتبت
کمال و هم شرف هم نقص و خست
کمال آمد عبارت زینکه حاصل
شود جمع حقایق بهر کامل
حقایقهای کونی والهی
[...]