گنجور

 
صفی علیشاه

غنا مالکیست بی‌آسیب و مالی

که آنرا نیست از حیثی زوالی

غنای تام جز حق را محال است

که مستغنی بذات او در کمال است

غنای عبد از حیث فنا شد

که مستغنی بحق از ماسوا شد

چو شداز هستی یکذات فائز

بهستیهاست حکمش جمله جایز

هر آنکس ره بدریا برد دریاست

حباب و موج و قطره جمله او راست

 
sunny dark_mode