صفی علیشاه » بحرالحقایق » بخش ۲۵۶ - عبدالشهید
بود عبدالشهید آنکس که اشهاد
دهد حقش بهر شیئی در ایجاد
نماید آگه از سر وجودش
بود بر نفس خلق الله شهودش
مشاهد اوست بر نفس خلایق
[...]
صفی علیشاه » بحرالحقایق » بخش ۲۵۷ - عبدالحق
بود عبدالحق آن کش حق ز باطل
نگهدارد هم از رجس و رذائل
ز اوصافی که نبود مرضی حق
نماید حفظ او را حق مطلق
ببیند حق در اشیاء جمله ثابت
[...]
صفی علیشاه » بحرالحقایق » بخش ۲۵۸ - عبدالوکیل
بود عبدالوکیل آنکس ز اطیاب
که بیند حق بصورتهای اسباب
بود او فاعل اندر کل افعال
محول دست تقدیرش در احوال
امورات جهانرا خلق محجوب
[...]
صفی علیشاه » بحرالحقایق » بخش ۲۵۹ - عبدالقوی
بود عبدالقوی در قهر مشهور
زوی ابلیس و اتباعند مقهور
چو قوت یافت بر نفس هوا جو
که باشد جمله خشم و شهوتش خود
از آنرو دشمنی مخصوصه شیطان
[...]
صفی علیشاه » بحرالحقایق » بخش ۲۶۰ - عبدالمتین
کسی عبدالمتین اندر شکوه است
که صلب و محکم اندر دین چون کوه است
تاثر را در او ره نیست اصلا
که از چیزی تواند گشت اغوا
ز راه قوت نفس دلیرش
[...]
صفی علیشاه » بحرالحقایق » بخش ۲۶۱ - عبدالولی
مگر عبدلولی دور از تکلف
ز استیلاست اولی بالتصرف
بگرداند ز کل ماسوا رو
ز هر سو رو نماید سوی بیسو
نگیرد جز خدا را بهر خود دوست
[...]
صفی علیشاه » بحرالحقایق » بخش ۲۶۲ - عبدالحمید
بود عبدالحمید آنکس که محمود
بود اخلاقش از خلاق ذیجود
تجلی کرد سلطان مجیدش
بوصف احمد و اسم حمیدش
بحمد او زبانها جمله ناطق
[...]
صفی علیشاه » بحرالحقایق » بخش ۲۶۳ - عبدالمحصی
تو عبدالمحصی آنرا دان که بینش
دهندش بر شمار آفرینش
بهر شیئن بود علم و احاطت
بموجودات کونینش بساطت
ز هر شیئی با جمال و بتفصیل
[...]
صفی علیشاه » بحرالحقایق » بخش ۲۶۴ - عبدالمبدی
تو عبدالمبدی آنرا دان که اشهاد
دهد حقش ز بدو خلق و ایجاد
نماید مطلع اندر خفایش
ز خلق و امر و اصل و ابتدایش
بخیرات مقدم اقتدا کرد
[...]
صفی علیشاه » بحرالحقایق » بخش ۲۶۵ - عبدالمعید
دگر از اولیا عبدالمعید است
که هر دوم بر حقش عودی جدیداست
کند حق آگه او از معادش
بعود خلق و خویش است اعتمادش
چو بیند بر حق اشیاء را اعادت
[...]
صفی علیشاه » بحرالحقایق » بخش ۲۶۶ - عبدالمحیی
بعبدالمحیی ار داری تولی
کند با اسم محیی حق تجلی
نماید از حیات قلب حاضر
بر احیائش چو روح الله قادر
کند احیا دو عالم را بیک دم
[...]
صفی علیشاه » بحرالحقایق » بخش ۲۶۷ - عبدالممیت
بود عبدالممیت آن کز ولایش
بمیراند حق از نفس و هوایش
چو مرد از نفس بر حق زنده گردد
باوصاف نکو پاینده گردد
ز شهوت و ز غضب چون مرد بازش
[...]
صفی علیشاه » بحرالحقایق » بخش ۲۶۸ - عبدالحی
شناسی گر که عبدالحی کدامست
حیات سر مدت از حق مقام است
کند بروی تجلی حی دیموم
حیات سر مدش بخشد بمعلوم
حیات ذاتیش چون شد محقق
[...]
صفی علیشاه » بحرالحقایق » بخش ۲۶۹ - عبدالقیوم
کسی او عبد قیوم است مطلق
که بیند قائم این اشیاءست بر حق
کند پس در حقیقت حق تعالی
بقیومیتش بر جان تجلی
بگرداند هم او را در مفاتح
[...]
صفی علیشاه » بحرالحقایق » بخش ۲۷۰ - عبدالواجد
ز عبدالواجد ار پرسی وجودش
بود بس خاص از سلطان جودش
بعینالجمع ذات حق مشخص
بوجدان وجودش کرد و مختص
وجود واجد آنجا یافت مشهود
[...]
صفی علیشاه » بحرالحقایق » بخش ۲۷۱ - عبدالماجد
تو عبدالماجد آنرادان بانصاف
که از حقش شرف باشد در اوصاف
بهر چه باشد او را تاب و طاقت
کند اعطا ز مجدش با لیاقت
هر آنرا هم بد استعداد او را
[...]
صفی علیشاه » بحرالحقایق » بخش ۲۷۲ - عبدالواحد
ز عبدالواحد از پرسی و حالش
بود بر واحدیت اتصالش
احدیت که بر جمع است موصوف
شود او را ز اسماء جمله مکشوف
بمایدرک کند درک حقایق
[...]
صفی علیشاه » بحرالحقایق » بخش ۲۷۳ - عبدالاحد
بود عبدالاحد او صاحب العصر
که شد طبیت کبری باو حصر
وحید وقت و سلطان زمانست
قیامش بالاحد عین عیانست
کسی کاین اسم راشد جلوهگاه او
[...]
صفی علیشاه » بحرالحقایق » بخش ۲۷۴ - عبدالصمد
بود عبدالصمد بیاشتباهی
خلایق را همه قصد و پناهی
صمد زیرا که بر معنای قصد است
جناب رفعتش مأوای قصد است
بود بالطبع هر جنبنده معتاد
[...]
صفی علیشاه » بحرالحقایق » بخش ۲۷۵ - عبدالقادر
ز عبدالقادر ار خواهی شد آگاه
خود او شاهد بود بر قدرت الله
الا در کل مقدورات صادر
کند بروی تجلی اسم قادر
بدان پس صورت دست الهش
[...]