گنجور

 
صفی علیشاه

کسی عبدالمتین اندر شکوه است

که صلب و محکم اندر دین چون کوه است

تاثر را در او ره نیست اصلا

که از چیزی تواند گشت اغوا

ز راه قوت نفس دلیرش

نیندازد صدای ببر و شیرش

بجنبند ار جهان بر دفعش اصلا

خیالش را نجنبانند از جا

نسازد نرم او را هیچ سنگی

نلغزد از حق اندر صلح و جنگی

در او راه تاثر جمله سد است

بهر امری ز هر چیزی اشد است

در او شیئی ندارد هیچ تأثیر

ز موجودی نیابد هیچ تغییر

قوی یعنی بهر شیئی مؤثر

متین نبود بر او شیئی مغیر

قوی غالب بمعنی بر بد و خوب

متین یعنی بچیزی نیست مغلوب

کسی کو مظهر اسم قوی شد

ز استیلا بر اشیاء مستوی شد

هم آنکو مظهر اسم متین است

نه مستولی بر او شیئی یقین است

قویرا با متین فرق اینچنین بود

تو دریاب از متانت کاین متین بود

 
نسک‌بان: جستجو در متن سی‌هزار کتاب فارسی
sunny dark_mode