گنجور

نظام قاری » دیوان البسه » قصاید » شمارهٔ ۱۲ - لاادری قائله

 

با هر که راز دوستی اظهار میکنم

خوابیده دشمنی است که بیدار میکنم

درجواب او

هر دم کلاه و کفش ببازار میکنم

دسمال اکثر از سرد ستار می کنم

[...]

نظام قاری
 

نظام قاری » دیوان البسه » قصاید » شمارهٔ ۱۳ - شیخ سعدی فرماید

 

بس بگردید و بگردد روزگار

دل بدنیا در نبندد هوشیار

در جواب او

بس بپوشید و بپوشد روزگار

خلق را رخت زمستان وبهار

[...]

نظام قاری
 

نظام قاری » دیوان البسه » قصاید » شمارهٔ ۱۴ - سید حسن ترمدی گوید

 

سلام علی دار ام الکواعب

بتان سیه چشم مشکین ذوائب

در جواب او

(لبسنا لباسا لطیف الجبائب)

شی صوف مشکین صفت در غیاهب

[...]

نظام قاری
 

نظام قاری » دیوان البسه » چند رساله » رسالهٔ صد وعظ

 

ای بسازنده که در ژنده نهان یافته اند

نظام قاری
 

نظام قاری » دیوان البسه » دیباچه

 

صد دست دگر دارم ازین زیباتر

نظام قاری
 

جامی » دیوان اشعار » فاتحة الشباب » سایر اشعار » شمارهٔ ۶ - معماها

 

حاشا که نهم من از معما دامی

تا صید کنم ز نامجویی کامی

پختم هوسی بود ز چون من خامی

بر صفحه ایام بماند نامی

***

[...]

جامی
 

جامی » دیوان اشعار » خاتمة الحیات » قصاید » شمارهٔ ۱۰ - مرثیه خواجه عبیدالله قدس الله تعالی روحه

 

موج زن می بینم از هر دیده طوفان غمی

می رسد در گوشم از هر لب صدای ماتمی

اهل عالم را نمی دانم چه کار افتاده است

اینقدر دانم که در هم رفته کار عالمی

زاشک محتاجان به هر سو سایلی بین غرق خون

[...]

جامی
 

جامی » دیوان اشعار » خاتمة الحیات » قصاید » شمارهٔ ۱۵ - یک قصیده

 

ماتم او رخنه در سور سمرقند اوفکند

گویی امروز از بخارا رفت شاه نقشبند

از سمرقند و بخارا بس که سیل اشک رفت

کشتی خوارزمیان را رخنه در جیحون فکند

دود این آتش همه اطراف ترکستان گرفت

[...]

جامی
 

اهلی شیرازی » دیوان اشعار » قصاید مصنوع » قصیدهٔ اول بنام امیر علیشیر » بخش ۱

 

(شعر)

در نظم وجود همه پیغمبر مرسل

چون قافیه در آخر و ملحوظ در اول

اهلی شیرازی
 

اهلی شیرازی » دیوان اشعار » قصاید مصنوع » قصیدهٔ اول بنام امیر علیشیر » بخش ۱

 

شعر

زهی باغ کز نوبهار سخن

که شد میوه اش شکرین مغز و پوست

قصیده نگویم که بحری بود

چه بحری که هر گوشه بحری دروست

اهلی شیرازی
 

اهلی شیرازی » دیوان اشعار » قصاید مصنوع » قصیدهٔ اول بنام امیر علیشیر » بخش ۱

 

شعر

آنکه نشو و نمای گلشن دهر

همه از آفتاب همت اوست

سرخ رویی اهل فضل امروز

چون عقیق از سهیل دولت اوست

اهلی شیرازی
 

اهلی شیرازی » دیوان اشعار » قصاید مصنوع » قصیدهٔ اول بنام امیر علیشیر » بخش ۲

 

مرا که جان نکند تازه غیر غمزه تو

نه میسزد که کنم جایت ای صنم دل تار

یقین که جان رودم هر زمان ز حال از آنک

تویی میانه جان لحظه لحظه ای خونخوار

جان کند تازه غمزه جانان

[...]

اهلی شیرازی
 

اهلی شیرازی » دیوان اشعار » قصاید مصنوع » قصیدهٔ اول بنام امیر علیشیر » بخش ۲

 

با زلف شب بنفشه شبه ساختستمش

نی نی شبست تیره بنشناختستمش

اهلی شیرازی
 

اهلی شیرازی » دیوان اشعار » قصاید مصنوع » قصیدهٔ اول بنام امیر علیشیر » بخش ۲

 

بارخش وه نیز میدیدیم زین هوش خراب

باز اگر میبرد بارم را بدر بیمرگ از آب

اهلی شیرازی
 
 
۱
۲
۳
۴
۵
۶
۴۳