گنجور

رودکی » قصاید و قطعات » شمارهٔ ۸۱

 

دریغم آید خواندن گزاف وار دو نام

بزرگوار دو نام از گزاف خواندن عام

یکی که خوبان را یکسره نکو خوانند

دگر که: عاشق گویند عاشقان را نام

دریغم آید چون مر تو را نکو خوانند

[...]

رودکی
 

رودکی » قصاید و قطعات » شمارهٔ ۸۲

 

دریغ آن که گرد کرد با رنج

کزو نیست بهر من جز سوتام

هلا! رودکی از کس اندر متاب

بکن هر چه کردنیست بامدام

که فرغول برندارد آن روز

[...]

رودکی
 

رودکی » قصاید و قطعات » شمارهٔ ۸۳

 

اگر امیر جهاندار داد من ندهد

چهار ساله نوید مرا که هست خرام

همه نیوشهٔ خواجه به نیکویی و به صلح

همه نیوشهٔ نادان به جنگ و کار نغام

رودکی
 

رودکی » قصاید و قطعات » شمارهٔ ۸۴

 

چون گسی کردمت بدستک خویش

گنه خویش بر تو افگندم

خانه از روی تو تهی کردم

دیده از خون دل بیاگندم

عجب آید مرا ز کردهٔ خویش

[...]

رودکی
 

رودکی » قصاید و قطعات » شمارهٔ ۸۵

 

چو در پاش گردد به معنی زبانم

رسد مرحبا از زمین و زمانم

به صورت و نوا و بصیت معانی

طرب بخش روحم، فرحزای جانم

خرد در بها نقد هستی فرستد

[...]

رودکی
 

رودکی » قصاید و قطعات » شمارهٔ ۸۶

 

بیا، دل و جان را به خداوند سپاریم

اندوه درم و غم دینار نداریم

جان را ز پی دین و دیانت بفروشیم

وین عمر فنا را بره غزو گزاریم

رودکی
 

رودکی » قصاید و قطعات » شمارهٔ ۸۷

 

بل تا خوریم باده، که مستانیم

وز دست نیکوان می بستانیم

دیوانگان بیهشمان خوانند

دیوانگان نه‌ایم، که مستانیم

رودکی
 

رودکی » قصاید و قطعات » شمارهٔ ۸۸

 

هست بر خواجه پیچیده رفتن

راست چون بر درخت پیچد سن

این عجبتر که: می نداند او

شعر از شعر و خنب را از خن

رودکی
 

رودکی » قصاید و قطعات » شمارهٔ ۸۹ - مادر می

 

مادر می را بکرد باید قربان

بچهٔ او را گرفت و کرد به زندان

بچهٔ او را ازو گرفت ندانی

تاش نکوبی نخست و زو نکشی جان

جز که نباشد حلال دور بکردن

[...]

رودکی
 

رودکی » قصاید و قطعات » شمارهٔ ۹۰

 

هان! صائم نوالهٔ این سفله میزبان

زین بی نمک ابا منه انگشت در دهان

لب تر مکن به آب، که طلقست در قدح

دست از کباب دار، که زهرست توامان

با کام خشک و با جگر تفته درگذر

[...]

رودکی
 

رودکی » قصاید و قطعات » شمارهٔ ۹۱

 

شاهی، که به روز رزم از رادی

زرین نهد او به تیر در پیکان

تا کشتهٔ او ازان کفن سازد

تا خستهٔ او ازان کند درمان

رودکی
 

رودکی » قصاید و قطعات » شمارهٔ ۹۲

 

یاد کن: زیرت اندرون تن شوی

تو برو خوار خوابنیده، ستان

جعد مویانت جعد کنده همی

ببریده برون تو پستان

پیر فرتوت گشته بودم سخت

[...]

رودکی
 

رودکی » قصاید و قطعات » شمارهٔ ۹۳

 

یخچه می‌بارید از ابر سیاه

چون ستاره بر زمین از آسمان

چون بگردد پای او از پای دار

آشکوخیده بماند همچنان

رودکی
 

رودکی » قصاید و قطعات » شمارهٔ ۹۴

 

ای مج، کنون تو شعر من از بر کن و بخوان

از من دل و سگالش، از تو تن و روان

کوری کنیم و باده خوریم و بویم شاد

بوسه دهیم بر دو لبان پریوشان

رودکی
 

رودکی » قصاید و قطعات » شمارهٔ ۹۵

 

خلخیان خواهی و جماش چشم

گرد سرین خواهی و بارک میان

کشکین نانت نکند آرزوی

نان سمن خواهی گرد و کلان

رودکی
 

رودکی » قصاید و قطعات » شمارهٔ ۹۷

 

خواهی تا مرگ نیابد تو را

خواهی کز مرگ بیابی امان

زیرِ زمین خیز و نهفتی بجوی

پس به فلک برشو بی‌نردبان

رودکی
 

رودکی » قصاید و قطعات » شمارهٔ ۹۸

 

ضیغمی نسل پذیرفته ز دیو

آهویی نام نهاده یکران

آفتابی، که ز چابک قدمی

بر سر ذره نماید جولان

رودکی
 

رودکی » قصاید و قطعات » شمارهٔ ۹۹

 

جمله صید این جهانیم، ای پسر

ما چو صعوه، مرگ بر سان زغن

هر گلی پژمرده گردد زو، نه دیر

مرگ بفشارد همه در زیر غن

رودکی
 

رودکی » قصاید و قطعات » شمارهٔ ۱۰۰

 

لنگ دونده‌ست، گوش نی و سخنیاب

گنگ فصیح است، چشم نی و جهان بین

تیزی شمشیر دارد و روش مار

کالبد عاشقان و گونهٔ غمگین

رودکی
 

رودکی » قصاید و قطعات » شمارهٔ ۱۰۱

 

ترنج بیدار اندر شده به خواب گران

گل غنوده برانگیخته سر از بالین

هرآن که خاتم مدح تو کرد در انگشت

سر از دریچه زرین برون کند چو نگین

رودکی
 
 
۱
۳
۴
۵
۶
۷
۳۷۶