گنجور

عنصری » قطعات و ابیات پراکندهٔ قصاید » شمارهٔ ۲۱

 

ز راستی و بلندی که مر ترا بالاست

به وصفت اندر، معنی بلند گردد و راست

عنصری
 

عنصری » قطعات و ابیات پراکندهٔ قصاید » شمارهٔ ۲۲

 

اگر چه تنها باشد همه جهان با اوست

و گرچه با او باشد همه جهان تنهاست

گناه دشمن پوشد چو تیره گشت بعفو

بچیرگی در عفو از شمایل حکماست

عجب مدار ز من گر مدیح او گویم

[...]

عنصری
 

عنصری » قطعات و ابیات پراکندهٔ قصاید » شمارهٔ ۲۳

 

بمجلس اندر کان بت مرا شراب دهد

بمن نشاط و ببد خواه من عذاب دهد

یکی چنانکه خدایش همه عذاب دهد

یکی چنان که خدایش همه صواب دهد

گمان برم که بمن آفتاب خواهد داد

[...]

عنصری
 

عنصری » قطعات و ابیات پراکندهٔ قصاید » شمارهٔ ۲۴

 

غلیواج از چه میشوم است ؟ از آنکه گوشت برباید

هما ایرا مبارک شد که قوتش استخوان باشد

عنصری
 

عنصری » قطعات و ابیات پراکندهٔ قصاید » شمارهٔ ۲۵

 

مشکین شود چو باد بزلف تو بگذرد

عاشق شود کسیکه بروی تو بنگرد

بر غالیه بماند بر عارض تو باد

گاهش برو بمالد و گه باز بسترد

گر پشت یابد از رخ تو لاله بشکفد

[...]

عنصری
 

عنصری » قطعات و ابیات پراکندهٔ قصاید » شمارهٔ ۲۶

 

بگرد ماه بر از غالیه حصار که کرد

بروی روز بر از تیره شب نگار که کرد

نبود یار بطبع و بجنس ظلمت و نور

بروی خوب تو این هر دو چیز یار که کرد

ترا که کرد بتا از بهار خانه برون

[...]

عنصری
 

عنصری » قطعات و ابیات پراکندهٔ قصاید » شمارهٔ ۲۷

 

دلبر صنمی دارم شکر لب و مرمر بر

مرمر ز برش خیزد شکر ز لبش بارد

عنبر به خم زلفش عبهر به دل چشمش

خنجر سر مژگانش عرعر به قدش ماند

.......................................

[...]

عنصری
 

عنصری » قطعات و ابیات پراکندهٔ قصاید » شمارهٔ ۲۸

 

ای دریغا کزین منور جای

زیر خاک مغاک باید شد

پاک ناکرده تن ز گرد گناه

پیش یزدان پاک باید شد

با چنین خاطری چو آتش و آب

[...]

عنصری
 

عنصری » قطعات و ابیات پراکندهٔ قصاید » شمارهٔ ۲۹

 

گر چو شته دلت بیفشارند

قطره ای خون ازان برون ناید

عنصری
 

عنصری » قطعات و ابیات پراکندهٔ قصاید » شمارهٔ ۳۰

 

گولی تو از قیاس که گر بر کشد کسی

یک کوزه آب ازو بزمان تیره گون شود

عنصری
 

عنصری » قطعات و ابیات پراکندهٔ قصاید » شمارهٔ ۳۱

 

فغان زان پریچهر عیار یار

که با منش دائم به پیکار کار

دو زلف سیاهش بماند بدان

که دو زاغ دارد بمنقار قار

دهانی چو یک نار دانه دو نیم

[...]

عنصری
 

عنصری » قطعات و ابیات پراکندهٔ قصاید » شمارهٔ ۳۲

 

حکایت کند نرگس اندر چمن

ز چشم دلارام روز خمار

ز مینا یکی شاخ دیدی لطیف

درم برگ آن شاخ و دینار بار

چو فیروزه بر آینۀ آبگیر

[...]

عنصری
 

عنصری » قطعات و ابیات پراکندهٔ قصاید » شمارهٔ ۳۳

 

تو گفتی ز اسرار ایشان همی

فرستد بدو آفتاب اسکدار

عنصری
 

عنصری » قطعات و ابیات پراکندهٔ قصاید » شمارهٔ ۳۴

 

تویی آن داور محکم که از دادش بنی آدم

بیارامیده در عالم چو مؤمن در حق شیذر

عنصری
 

عنصری » قطعات و ابیات پراکندهٔ قصاید » شمارهٔ ۳۵

 

بگیر ای شاه آزادت ملک طبع و ملک زاده

ز دست دلبران باده در این هرمرد شهریور

عنصری
 

عنصری » قطعات و ابیات پراکندهٔ قصاید » شمارهٔ ۳۶

 

بسوی خورابه رایت کشید

که بد خانه ای مستقر و مقر

عنصری
 

عنصری » قطعات و ابیات پراکندهٔ قصاید » شمارهٔ ۳۷

 

همی بکشتی تا آدمی نماند شجاع

هی بدادی تا آدمی نماند فقیر

عنصری
 

عنصری » قطعات و ابیات پراکندهٔ قصاید » شمارهٔ ۳۸

 

دل و دامن تنور کرد و غدیر

سرو و لاله کناغ کرد و زریر

عنصری
 

عنصری » قطعات و ابیات پراکندهٔ قصاید » شمارهٔ ۳۹

 

بنام و کنیتت آراسته باد

ستایشگاه شعر و خطبه تا حشر

عنصری
 

عنصری » قطعات و ابیات پراکندهٔ قصاید » شمارهٔ ۴۰

 

گرفت از ماه فروردین جهان فر

چو فردوس برین شد هفت کشور

عنصری
 
 
۱
۱۰
۱۱
۱۲
۱۳
۱۴
۳۷۶