گنجور

کمال‌الدین اسماعیل » قصاید » شمارهٔ ۷۳ - و قال ایضآ یمدحه

 

سروری که سرو امانی بباغ فضل

از چشمه سار لطف تو سیراب می رود

در روزگار دست تو پای امید خلق

چون خامۀ تو پر گهر ناب می رود

از ننگ رنگ روز حسودت شب سیاه

[...]

کمال‌الدین اسماعیل
 

کمال‌الدین اسماعیل » قصاید » شمارهٔ ۷۴ - و له ایضاً یمدحه

 

هرکه او قوّت سخن خواهد بود

از در خسرو ز من خواهد

میرعادل مظفرالدّین آنک

بردرش آسمان وطن خواهد

آنکه دشمن چو نام او شنود

[...]

کمال‌الدین اسماعیل
 

کمال‌الدین اسماعیل » قصاید » شمارهٔ ۷۵ - و قال ایضاً

 

خدایکان صدور جهان که گاه جدل

زبان تیغ ز تیغ زبانت امان خواهد

نظیر تو ز قضا روزگار می طلبید

قضاش گفت چنین کارها زمان خواهد

چو راست کرد فلک کار دولت تو چو تیر

[...]

کمال‌الدین اسماعیل
 

کمال‌الدین اسماعیل » قصاید » شمارهٔ ۷۶ - و له ایضاً و یهنئه بولادة ابنه جلال الاسلام

 

مرا ز خواب برانگیخت دوش وقت سحر

نسیم باد صبا چون زگلستان بوزید

بگوش جانم در گفت مژده کین ساعت

یکی مسافر فرخنده پی زغیب رسید

برآسمان بزرگی هلالی از نو تافت

[...]

کمال‌الدین اسماعیل
 

کمال‌الدین اسماعیل » قصاید » شمارهٔ ۷۷ - و قال ایضاً یمدحه

 

بزرگوارا! صدرا ! مرا چنان باید

که خاک پای تو بر اوج چرخ بفزاید

مرا خوشست که خاک درت که افسرماست

ببوسۀ لب خورشید و مه بیالاید

اگر نخواهد رای تو ، نیز نتواند

[...]

کمال‌الدین اسماعیل
 

کمال‌الدین اسماعیل » قصاید » شمارهٔ ۷۸ - وله ایضاً

 

خطی زاری بسی ناخوشتر از ریش

که الحق جز ستردن را نشاید

بخطّ نیکوان ماند خطت راست

نه زان معنی که راحت می فزاید

از آن معنی که هر امسال تا پار

[...]

کمال‌الدین اسماعیل
 

کمال‌الدین اسماعیل » قصاید » شمارهٔ ۷۹ - وله ایضاً

 

چگونه در چمن خوشدلی کنم پرواز

که مرغ عیش مرا روزگار پر ببرید

دو شاخ هر دو ز یک اصل رسته بر یکجای

بتیغ قهر اجل مان ز یکدیگر ببرید

بنوجوانی ببرسید شاخ عمرش مرگ

[...]

کمال‌الدین اسماعیل
 

کمال‌الدین اسماعیل » قصاید » شمارهٔ ۸۰ - وقال ایضاً یمدحه

 

این خرّمی نگرکه مرا ناگهان رسید

وین مملکت نگرکه بمن رایگان رسید

بختم بخواب نیز نیارست دید هم

کاری چنین شگرف که او را عیان رسید

عمری بمانده بنده درین آزو آرزو

[...]

کمال‌الدین اسماعیل
 

کمال‌الدین اسماعیل » قصاید » شمارهٔ ۸۱ - وقال ایضاًیمدح الاتابک الاعظم سعدبن زنگی طاب ثراه ویصف الفرس

 

مملکت رازنوی داد شکوهی دیگر

شاه جمشیدصفت،خسرو افریدون فر

وارث ملک سلیمان،ملک حیدردل

که بگسترد در آفاق جهان عدل عمر

تاج بخش ملکان،اعظم اتابک که ندید

[...]

کمال‌الدین اسماعیل
 

کمال‌الدین اسماعیل » قصاید » شمارهٔ ۸۲ - وقال ایضاًفی مدح الاتابک الاعظم مظفّرالدّنیاوالدّین ابی بکر بن سعد زنگی طاب مثواه و یصف الفلک

 

کیست آن سیّاح، کورا هست بر دریا گذر

مسرعی کو سال و مه بی پای باشد در سفر؟

رهبر خلقست و او را خود نه چشمست و نه گوش

نام او طیّار و او را خود نه بالست و نه پر

منقذالغرقی لقب دادند او را زانکه او

[...]

کمال‌الدین اسماعیل
 

کمال‌الدین اسماعیل » قصاید » شمارهٔ ۸۳ - و قال ایضآ یمدحه و یذکر فیها احتراق الببوت

 

شکست پشت امید و نبود کار هنر

که از وفا و مروّت نمی دهند خبر

چنین که پای برون مینهد ز حدّ جفا

مگر که نوبت ایّام آمدست بسر

به بیوفایی معذور دار گردونرا

[...]

کمال‌الدین اسماعیل
 

کمال‌الدین اسماعیل » قصاید » شمارهٔ ۸۴ - وقال ایضا یمدحه

 

ای صاحل معظّم و دستور بی نظیر

وی اهل فضل را بهمه حال دستگیر

هم دست سروری بمکان تو معتضد

هم چشم آفتاب ز رای تو مستنیر

پیروژه سپهر بود زیر مهر آنک

[...]

کمال‌الدین اسماعیل
 

کمال‌الدین اسماعیل » قصاید » شمارهٔ ۸۵ - ایضاًله ویمدح السّلطان غیاث الدّین بیرشاه بن محمّد و یصف الفرس

 

خدای داد بملک زمانه دیگر بار

طراوتی نه باندازۀ قیاس وشمار

بفّر سایۀ رایات خسرو منصور

غیاث دولت ودین کز سپهرش آیدعار

خدایگان سلاطین مشرق ومغرب

[...]

کمال‌الدین اسماعیل
 

کمال‌الدین اسماعیل » قصاید » شمارهٔ ۸۶ - سوگند نامه

 

امید لذّت عیش از مدار چرخ مدار

که در دیار کرم نیست زآدمی دیّار

مباش غرّه بدین خنده‌های صبح که هست

گشادگیّ رخ آفتاب خنجر بار

به مجلسی که درو دور هفت کاسه بود

[...]

کمال‌الدین اسماعیل
 

کمال‌الدین اسماعیل » قصاید » شمارهٔ ۸۷ - و قال ایضآ یمدح الصّدر السّعید رکن الدّین صاعد

 

منّت خدایرا که علی رغم روزگار

منصور گشت رایت صدر بزگوار

آمد سوی مقّر شرف باز دوستکام

تایید بریمینش و اقبال بر یسار

سلطان شرع خواجۀ سلطان نشان که یافت

[...]

کمال‌الدین اسماعیل
 

کمال‌الدین اسماعیل » قصاید » شمارهٔ ۸۸ - و قال ایضاً یمدح الصدر السّعید رکن الدیّن صاعد

 

هرکرا بخت مساعد بود و دولت یار

ابدالدّهر مظفّر بود اندر همه کار

نفثۀ روح قدوس باشد و الهام خدای

هرچه در خاطر و اندیشۀ او کرد گذار

تیر فکرت چو درآرد بکمان تدبیر

[...]

کمال‌الدین اسماعیل
 

کمال‌الدین اسماعیل » قصاید » شمارهٔ ۸۹ - و قال ایضاً یمدح الصّاحب شهاب الدّین عزیزان الساوی

 

ای جناب تو قبلۀ احرار

مملکت را برایت استظهار

صدر عالم شهاب ملّت و دین

کر کفت غوطه می خورند بحار

لطف تو همچو ابرآب چکان

[...]

کمال‌الدین اسماعیل
 

کمال‌الدین اسماعیل » قصاید » شمارهٔ ۹۰ - و له ایضا فی مذمة الشعراء

 

بچشم عقل نگه می کنم یمین و یسار

ز شاعری بتر اندر جهان ندیدم کار

همیشه بینی او را ز فکرهای دقیق

دماغ تیره و دل خیره و روان افگار

جگر بسوزد تا معینی بنظم آرد

[...]

کمال‌الدین اسماعیل
 

کمال‌الدین اسماعیل » قصاید » شمارهٔ ۹۱ - فی الّذم

 

دی مرا گفت دوستی که مرا

با فلان خواجه از پی دو سه کار

سخنی چند هست وز پی آن

خلوتی می ببایدم ناچار

خلوتی آن چنان که اندر وی

[...]

کمال‌الدین اسماعیل
 

کمال‌الدین اسماعیل » قصاید » شمارهٔ ۹۲ - فی الامیر الاسفهسلّار مؤیّدالدّین اتابک یزد

 

سرورا در خدمتت کردم سفر

تا شوم از دیگران منظورتر

خود ندانستم گزین گونه شوم

دم بدم ز انعام تو مجهورتر

آنکه ترک خدمتت کردست هست

[...]

کمال‌الدین اسماعیل
 
 
۱
۱۴۰۵
۱۴۰۶
۱۴۰۷
۱۴۰۸
۱۴۰۹
۶۴۶۲