گنجور

اوحدالدین کرمانی » دیوان رباعیات » الباب السادس: فی ما هو جامع لشرایط العشق و المشاهَده و الحسن و الموافقه و ما یلیق بهذا الباب » شمارهٔ ۱۵۵

 

عشق تو فزون است زبینایی من

راز تو برون است زدانایی من

در عشق تو انتهاست تنهایی من

در دست تو عاجز است توانایی من

اوحدالدین کرمانی
 

اوحدالدین کرمانی » دیوان رباعیات » الباب السادس: فی ما هو جامع لشرایط العشق و المشاهَده و الحسن و الموافقه و ما یلیق بهذا الباب » شمارهٔ ۱۵۶

 

تا پای زخویشتن فراتر ننهی

بر سر زکمال عشق افسر ننهی

دست تو به دامن وصالش نرسد

تا در ره عشق پای بر سر ننهی

اوحدالدین کرمانی
 

اوحدالدین کرمانی » دیوان رباعیات » الباب السادس: فی ما هو جامع لشرایط العشق و المشاهَده و الحسن و الموافقه و ما یلیق بهذا الباب » شمارهٔ ۱۵۷

 

از عشق تو هر [ر]وز دل افگارترم

تا شاد تویی من زتو غمخوارترم

هرچند که تشنگان تو را بسیارند

داند همه کس کز همه کس زارترم

اوحدالدین کرمانی
 

اوحدالدین کرمانی » دیوان رباعیات » الباب السادس: فی ما هو جامع لشرایط العشق و المشاهَده و الحسن و الموافقه و ما یلیق بهذا الباب » شمارهٔ ۱۵۸

 

اندر ره عشق اگر تو هستی غازی

با خون و رگ و پوست چه می پردازی

در شاهد شاهدی دگر پنهان است

با آن شاهد خوش است شاهد بازی

اوحدالدین کرمانی
 

اوحدالدین کرمانی » دیوان رباعیات » الباب السادس: فی ما هو جامع لشرایط العشق و المشاهَده و الحسن و الموافقه و ما یلیق بهذا الباب » شمارهٔ ۱۵۹

 

با عشق اگرت رای بود همرازی

باید که دل از مراد وا پردازی

هر چیز که بر مراد طبع تو بود

خواهیش نماز گیر و خواهش بازی

اوحدالدین کرمانی
 

اوحدالدین کرمانی » دیوان رباعیات » الباب السادس: فی ما هو جامع لشرایط العشق و المشاهَده و الحسن و الموافقه و ما یلیق بهذا الباب » شمارهٔ ۱۶۰

 

عشق آن نبود که نیک دانی خود را

یا در یک دل مقام سازی صد را

عشق آن باشد که از خود آگه گردی

وانگه تو فدای یار سازی خود را

اوحدالدین کرمانی
 

اوحدالدین کرمانی » دیوان رباعیات » الباب السادس: فی ما هو جامع لشرایط العشق و المشاهَده و الحسن و الموافقه و ما یلیق بهذا الباب » شمارهٔ ۱۶۱

 

اینجا پر طاوس به کرکس ندهند

خود را چُو پلاس سازد اطلس ندهند

«اوحد» تو هوای نفس را عشق مخوان

کاین عشق عزیز است به هر خَس ندهند

اوحدالدین کرمانی
 

اوحدالدین کرمانی » دیوان رباعیات » الباب السادس: فی ما هو جامع لشرایط العشق و المشاهَده و الحسن و الموافقه و ما یلیق بهذا الباب » شمارهٔ ۱۶۲

 

دل را طمع وصل تو می بود و ندید

جان در غم تو سوده شد و سود ندید

اندر طلب عشق تو ای جان و جهان

من پاک بسوختم کسی دود ندید

اوحدالدین کرمانی
 

اوحدالدین کرمانی » دیوان رباعیات » الباب السادس: فی ما هو جامع لشرایط العشق و المشاهَده و الحسن و الموافقه و ما یلیق بهذا الباب » شمارهٔ ۱۶۳

 

در عالم عشق عقل گمره گردد

در بیشهٔ عشق شیر روبَه گردد

هرگه که زرسم عشق آگه گردد

با او سخن دراز کوته گردد

اوحدالدین کرمانی
 

اوحدالدین کرمانی » دیوان رباعیات » الباب السادس: فی ما هو جامع لشرایط العشق و المشاهَده و الحسن و الموافقه و ما یلیق بهذا الباب » شمارهٔ ۱۶۴

 

در عشق نگر که قصد هستی نکنی

ناخورده می وصل تو مستی نکنی

گیرم که به ترک سر ندانی کردن

آخر کم از آنک تن پرستی نکنی

اوحدالدین کرمانی
 

اوحدالدین کرمانی » دیوان رباعیات » الباب السادس: فی ما هو جامع لشرایط العشق و المشاهَده و الحسن و الموافقه و ما یلیق بهذا الباب » شمارهٔ ۱۶۵

 

عاشق باید که عشق را بنده شود

ورنه به هوس رود پراکنده شود

عیسی منم و معجز من این نفس است

هر کس که ببیند این نفس زنده شود

اوحدالدین کرمانی
 

اوحدالدین کرمانی » دیوان رباعیات » الباب السادس: فی ما هو جامع لشرایط العشق و المشاهَده و الحسن و الموافقه و ما یلیق بهذا الباب » شمارهٔ ۱۶۶

 

در عشق حمول و حمله کش می باشم

وندر صف عاشقان کش می باشم

با نیک و بد جهان مرا کاری نیست

با آنک خوش است نیک خوش می باشم

اوحدالدین کرمانی
 

اوحدالدین کرمانی » دیوان رباعیات » الباب السادس: فی ما هو جامع لشرایط العشق و المشاهَده و الحسن و الموافقه و ما یلیق بهذا الباب » شمارهٔ ۱۶۷

 

هر چند که بی عشق [و] وفایی بسَرا

آرام دل خستهٔ مایی بسَرا

از خویش من آن روز شدم بیگانه

کم با تو فتاد آشنایی بسَرا

اوحدالدین کرمانی
 

اوحدالدین کرمانی » دیوان رباعیات » الباب السادس: فی ما هو جامع لشرایط العشق و المشاهَده و الحسن و الموافقه و ما یلیق بهذا الباب » شمارهٔ ۱۶۸

 

عشق تو به پیدا و نهانم کشتَه

سودای تو بی نام و نشانم کشتَه

برخیره نیم من اینچنین کشتهٔ تو

چیزی به تو دیده ام از آنم کشته

اوحدالدین کرمانی
 

اوحدالدین کرمانی » دیوان رباعیات » الباب السادس: فی ما هو جامع لشرایط العشق و المشاهَده و الحسن و الموافقه و ما یلیق بهذا الباب » شمارهٔ ۱۶۹

 

عشق است که کوه را به پستی آرد

وز کعبه به سوی بت پرستی آرد

بی درد هزار داغ بر سینه نهد

بی باده هزار سر به مستی آرد

اوحدالدین کرمانی
 

اوحدالدین کرمانی » دیوان رباعیات » الباب السادس: فی ما هو جامع لشرایط العشق و المشاهَده و الحسن و الموافقه و ما یلیق بهذا الباب » شمارهٔ ۱۷۰

 

آن عیش نباشد که بود بربسته

دارد نفسی خوش، نفسی دل خسته

ای بی خبر از عشق بیا تا بینی

عیشی ز ازل تا به ابد پیوسته

اوحدالدین کرمانی
 

اوحدالدین کرمانی » دیوان رباعیات » الباب السادس: فی ما هو جامع لشرایط العشق و المشاهَده و الحسن و الموافقه و ما یلیق بهذا الباب » شمارهٔ ۱۷۱

 

در عشق فدای دلبران باید بود

با هر چه جز اوست سرگران باید بود

آن را که سری به دست ناید که نهد

خاک کف پای سروران باید بود

اوحدالدین کرمانی
 

اوحدالدین کرمانی » دیوان رباعیات » الباب السادس: فی ما هو جامع لشرایط العشق و المشاهَده و الحسن و الموافقه و ما یلیق بهذا الباب » شمارهٔ ۱۷۲

 

عاشق شوی و از دل و جان اندیشی

دُردی کشی و زپاسبان اندیشی

دعوی محبّت کنی و لاف زنی

وانگه ز زبان این و آن اندیشی

اوحدالدین کرمانی
 

اوحدالدین کرمانی » دیوان رباعیات » الباب السادس: فی ما هو جامع لشرایط العشق و المشاهَده و الحسن و الموافقه و ما یلیق بهذا الباب » شمارهٔ ۱۷۳

 

گر عاشق صادقی همی کش خواری

ور معشوقی به خرّمی ده یاری

گیرم که نکرده ای بیاموز آخر

از بلبل و گل بی دلی و دلداری

اوحدالدین کرمانی
 

اوحدالدین کرمانی » دیوان رباعیات » الباب السادس: فی ما هو جامع لشرایط العشق و المشاهَده و الحسن و الموافقه و ما یلیق بهذا الباب » شمارهٔ ۱۷۴

 

با دشمن اگر به دوستی سازد کس

با دوست به دشمنی حرام است نفَس

تو دشمن آنی که تو را دارد دوست

من دشمن دوستان تو را دیدم و بس

اوحدالدین کرمانی
 
 
۱
۱۳۱۴
۱۳۱۵
۱۳۱۶
۱۳۱۷
۱۳۱۸
۶۴۶۲