گنجور

اوحدالدین کرمانی » دیوان رباعیات » الباب السادس: فی ما هو جامع لشرایط العشق و المشاهَده و الحسن و الموافقه و ما یلیق بهذا الباب » شمارهٔ ۱۳۵

 

گر زانک شراب عشق خواهی خوردن

سر در سر کار عشق باید کردن

تا سر ننهی در ره [او] از گردن

در دل مکن از وصال جان پروردن

اوحدالدین کرمانی
 

اوحدالدین کرمانی » دیوان رباعیات » الباب السادس: فی ما هو جامع لشرایط العشق و المشاهَده و الحسن و الموافقه و ما یلیق بهذا الباب » شمارهٔ ۱۳۶

 

هرچه آن نبود راست نباید گفتن

تا راست حدیث خود بباید گفتن

هرچند که عشق میل باشد لیکن

هر میلی را عشق نشاید گفتن

اوحدالدین کرمانی
 

اوحدالدین کرمانی » دیوان رباعیات » الباب السادس: فی ما هو جامع لشرایط العشق و المشاهَده و الحسن و الموافقه و ما یلیق بهذا الباب » شمارهٔ ۱۳۷

 

در دهر کسی نداده از عشق نشان

کاین عشق صفایی است به جان گشته نهان

گر بنماید جمال معشوق عیان

خلق دو جهان جمله شوند کَلّ لسان

اوحدالدین کرمانی
 

اوحدالدین کرمانی » دیوان رباعیات » الباب السادس: فی ما هو جامع لشرایط العشق و المشاهَده و الحسن و الموافقه و ما یلیق بهذا الباب » شمارهٔ ۱۳۸

 

ای عشق تو مایهٔ جنون دل من

حسن رخ تو ریخته خون دل من

من دانم و دل که در وصالت چونم

کس را چه خبر زاندرون دل من

اوحدالدین کرمانی
 

اوحدالدین کرمانی » دیوان رباعیات » الباب السادس: فی ما هو جامع لشرایط العشق و المشاهَده و الحسن و الموافقه و ما یلیق بهذا الباب » شمارهٔ ۱۳۹

 

بگریختم از عشق تو ای سیمین تن

باشد که زغم باز رهم مسکین من

عشق آمد وزنیمه رهم باز آورد

مانندهٔ خونیان رسن در گردن

اوحدالدین کرمانی
 

اوحدالدین کرمانی » دیوان رباعیات » الباب السادس: فی ما هو جامع لشرایط العشق و المشاهَده و الحسن و الموافقه و ما یلیق بهذا الباب » شمارهٔ ۱۴۰

 

ای دل اگرت هنوز می باید ازو

باید که کشید هرچه می زاید ازو

عاشق شده ای وفا طلب می داری

دیوانَه ندانی که وفا ناید ازو

اوحدالدین کرمانی
 

اوحدالدین کرمانی » دیوان رباعیات » الباب السادس: فی ما هو جامع لشرایط العشق و المشاهَده و الحسن و الموافقه و ما یلیق بهذا الباب » شمارهٔ ۱۴۱

 

اندر ره عشق اگر شوی صادق تو

بی درد سر نطق شوی ناطق تو

گر حضرت عشق را شدی لایق تو

معشوق تو و عشق تو و عاشق تو

اوحدالدین کرمانی
 

اوحدالدین کرمانی » دیوان رباعیات » الباب السادس: فی ما هو جامع لشرایط العشق و المشاهَده و الحسن و الموافقه و ما یلیق بهذا الباب » شمارهٔ ۱۴۲

 

ای دیدهٔ من فدای خاک در تو

گر فرمایی به دیده آیم بر تو

عشقت گوید که تو نداری سرما

بی سر بادا هرک ندارد سرِ تو

اوحدالدین کرمانی
 

اوحدالدین کرمانی » دیوان رباعیات » الباب السادس: فی ما هو جامع لشرایط العشق و المشاهَده و الحسن و الموافقه و ما یلیق بهذا الباب » شمارهٔ ۱۴۳

 

از شربت عشق تست دل مست شده

در پای هوای تست جان پست شده

گر بر سر لطف خود ببستی ما را

از پای فتاده گیر وزدست شده

اوحدالدین کرمانی
 

اوحدالدین کرمانی » دیوان رباعیات » الباب السادس: فی ما هو جامع لشرایط العشق و المشاهَده و الحسن و الموافقه و ما یلیق بهذا الباب » شمارهٔ ۱۴۴

 

ای دل برو از عقیلهٔ عقل برَه

تسلیم شو وز حیلهٔ عقل برَه

تا با عقل عقیله حاصل داری

عاشق شو و از عقیلهٔ عقل برَه

اوحدالدین کرمانی
 

اوحدالدین کرمانی » دیوان رباعیات » الباب السادس: فی ما هو جامع لشرایط العشق و المشاهَده و الحسن و الموافقه و ما یلیق بهذا الباب » شمارهٔ ۱۴۵

 

کردم نظری به سوی او دزدیده

نادیده ستد جان و دلم را دیده

مسکین باشد کسی که بیند رویش

وانگه نشود زعشق او شوریده

اوحدالدین کرمانی
 

اوحدالدین کرمانی » دیوان رباعیات » الباب السادس: فی ما هو جامع لشرایط العشق و المشاهَده و الحسن و الموافقه و ما یلیق بهذا الباب » شمارهٔ ۱۴۶

 

دل در سر زلف تست پابست شده

می بینم نام و ننگ از دست شده

روزی به میان حاجبانم بینی

مانندهٔ چشم خویشتن مست شده

اوحدالدین کرمانی
 

اوحدالدین کرمانی » دیوان رباعیات » الباب السادس: فی ما هو جامع لشرایط العشق و المشاهَده و الحسن و الموافقه و ما یلیق بهذا الباب » شمارهٔ ۱۴۷

 

در عشق وجود خویش بگذار و برَه

خود را همگی به عشق بسپار و بره

چیزی است میان تو و مقصود حجاب

کان را منی است نام، بگذار و بره

اوحدالدین کرمانی
 

اوحدالدین کرمانی » دیوان رباعیات » الباب السادس: فی ما هو جامع لشرایط العشق و المشاهَده و الحسن و الموافقه و ما یلیق بهذا الباب » شمارهٔ ۱۴۸

 

در عشق دلی باید و جانی زنده

کان را باید به درد دل سازنده

ور زانک تو کنج عافیت می طلبی

رو رو که تو عشق را نشایی بنده

اوحدالدین کرمانی
 

اوحدالدین کرمانی » دیوان رباعیات » الباب السادس: فی ما هو جامع لشرایط العشق و المشاهَده و الحسن و الموافقه و ما یلیق بهذا الباب » شمارهٔ ۱۴۹

 

در صحرا شو که عشق در صحرا به

ناپیدا شو که مرد ناپیدا به

در بوتهٔ نیستی رو و پاک بسوز

عاشق کروکور و لنگ و نابینا به

اوحدالدین کرمانی
 

اوحدالدین کرمانی » دیوان رباعیات » الباب السادس: فی ما هو جامع لشرایط العشق و المشاهَده و الحسن و الموافقه و ما یلیق بهذا الباب » شمارهٔ ۱۵۰

 

تو مونس آن شبان تاریک نئی

لاغر شده همچو موی باریک نئی

عاشق نئی و به عشق نزدیک نئی

تو قیمت عاشقان چه دانی که نئی

اوحدالدین کرمانی
 

اوحدالدین کرمانی » دیوان رباعیات » الباب السادس: فی ما هو جامع لشرایط العشق و المشاهَده و الحسن و الموافقه و ما یلیق بهذا الباب » شمارهٔ ۱۵۱

 

ای دل تو بدین مفلسی و رسوایی

انصاف بده که عشق را کی شایی

عشق آتش تیز است و تو را آبی نَه

خاکت بر سر که باد می پیمایی

اوحدالدین کرمانی
 

اوحدالدین کرمانی » دیوان رباعیات » الباب السادس: فی ما هو جامع لشرایط العشق و المشاهَده و الحسن و الموافقه و ما یلیق بهذا الباب » شمارهٔ ۱۵۲

 

بر باد اگر تو عشق شهوت دانی

خاکت بر سر که سخت سرگردانی

عشق آب حیات هر دو عالم باشد

تو آتش شهوتش چرا می خوانی

اوحدالدین کرمانی
 

اوحدالدین کرمانی » دیوان رباعیات » الباب السادس: فی ما هو جامع لشرایط العشق و المشاهَده و الحسن و الموافقه و ما یلیق بهذا الباب » شمارهٔ ۱۵۳

 

تا تو به هوس می روی و می آیی

البته مپندار که او را شایی

پابرجا باش و سر مگردان از عشق

کآنجا نخرند عاشق هر جایی

اوحدالدین کرمانی
 

اوحدالدین کرمانی » دیوان رباعیات » الباب السادس: فی ما هو جامع لشرایط العشق و المشاهَده و الحسن و الموافقه و ما یلیق بهذا الباب » شمارهٔ ۱۵۴

 

ای دل چو تو از دامن حُسن آویزی

باید که زهیچ زحمتی نگریزی

شرط است که چون تو پای در عشق نهی

اول گامی زکام خود برخیزی

اوحدالدین کرمانی
 
 
۱
۱۳۱۳
۱۳۱۴
۱۳۱۵
۱۳۱۶
۱۳۱۷
۶۴۶۲