گنجور

غروی اصفهانی » دیوان کمپانی » غزلیات » شمارهٔ ۳۱

 

ای شاخ گل تر من رحمی

بر مفتقر بی برگ و نوا

غروی اصفهانی
 

عارف قزوینی » تصنیف‌ها » شمارهٔ ۳ - نمی‌دانم چه در پیمانه کردی

 

نمی دانم چه در پیمانه کردی (جانم)

تو لیلی وش مرا دیوانه کردی

عارف قزوینی
 

عارف قزوینی » تصنیف‌ها » شمارهٔ ۳ - نمی‌دانم چه در پیمانه کردی

 

چه شد اندر دل من جا گرفتی (جانم)

مکان در خانۀ ویرانه کردی

عارف قزوینی
 

عارف قزوینی » تصنیف‌ها » شمارهٔ ۳ - نمی‌دانم چه در پیمانه کردی

 

ای تو تمنای من، یار زیبای من، توئی لیلای من

مرا مجنون صفت دیوانه کردی

عارف قزوینی
 

عارف قزوینی » تصنیف‌ها » شمارهٔ ۳ - نمی‌دانم چه در پیمانه کردی

 

به رندی شهره شد نام تو عارف

که ترک دین و دل رندانه کردی

عارف قزوینی
 

عارف قزوینی » تصنیف‌ها » شمارهٔ ۱۲

 

شد «پرتیوا» پی غارتگری

ریخته دزدان عوض مشتری

نه گل به جا ماند و نه باغی

هر یک ز سو به سراغی

عارف قزوینی
 

عارف قزوینی » تصنیف‌ها » شمارهٔ ۱۶ - چه شورها

 

حکومت موقتی چه کرد بِهْ که نشنوی

گشوده شد درِ سرای جم به روی اجنبی

عارف قزوینی
 

عارف قزوینی » تصنیف‌ها » شمارهٔ ۳۲ - باد خزانی

 

از لشکر دی، شد عمر گل طی

آمد دمادم، طیارۀ ابر، از آسمان هر سو پیاپی

خود کرد مستور، چون فارسی نور، جا کرد با زور

دی چون زبان ترک اندر مغز آذربایجانی

آرام جان باش، شیرین بیان باش، سعدی زبان باش

[...]

عارف قزوینی
 
 
۱
۱۷۹
۱۸۰
۱۸۱
۱۸۲
۱۸۳
۱۹۱
sunny dark_mode