گنجور

 
غروی اصفهانی

موکب شاه فلک فر در زمین نینوا

چون فرود آمد تجلی الله فی وادی طُویٰ

تا که خرگاه امامت شد در آنجا استوار

آسمان زد کوس الرحمن علی العرش استویٰ

گرچه شد ملک عراق از مقدمش رشک حجاز

لیک ز آهنگ حسینی شد پر از شور و نوا

کایدریغا این سلیمان را بساط سلطنت

می رود بر باد و کام اهرمن گردد روا

کعبۀ اسلام را اینجا شود ارکان خراب

قبلۀ توحید را از هم فرو ریزد قوا

رایت گردون دون در این زمین گردد نگون

چون بیفتد از کف ماه بنی هاشم لوا

باز خواهد شد نمایان صورت شق القمر

باز خواهد شد هویدا معنی نجم هوی

سروها در این چمن از بیخ و بن گردد قلم

شاخهای گل در این گلزار، بی برک و نوا

خاک این وادی بیامیزد بسی با خون پاک

تا که گردد خاک پاکش دردمندان را دوا

در کنار آب، مهمان جان سپارد تشنه لب

آنچنان کز دود آهش تیره گون گردد هوا

خون روان گردد چه نیل از چشمۀ چشم فرات

از فغان کودکان تشنه کام نینوا

کاروان غم رود منزل بمنزل تا بشام

صبح روی شاه روی نی دلیل و پیشوا

بر سر نی سرپرست بانوان خود بود

ماه روی شاه چون خورشید خط استوا

زیر زنجیر ستم سر حلقۀ اهل کرم

دستگیر خصم گردد دست گیر ماسوا

 
نسک‌بان: جستجو در متن سی‌هزار کتاب فارسی
sunny dark_mode