گنجور

ملک‌الشعرا بهار » مثنویات » شمارهٔ ۴۴ - ساقی‌نامه

 

کجا رفت آن داریوش دلیر

کجا رفت دارای بن اردشیر

ملک‌الشعرا بهار
 

ملک‌الشعرا بهار » مثنویات » شمارهٔ ۴۶ - به یاد عشقی

 

نگشته دلش بر غم عشق چیر

نخندیده بر چهر معشوق سیر

ملک‌الشعرا بهار
 

ملک‌الشعرا بهار » مثنویات » شمارهٔ ۴۶ - به یاد عشقی

 

به سردار و سالار و میر و وزیر

به اعیان و اشراف و خرد و کبیر

ملک‌الشعرا بهار
 

ملک‌الشعرا بهار » مثنویات » شمارهٔ ۴۷ - کلبه بینوا!

 

پس و پشت او ده سوار هژیر

همه گرد و پیل‌افکن و شیرگیر

ملک‌الشعرا بهار
 

ملک‌الشعرا بهار » مثنویات » شمارهٔ ۴۷ - کلبه بینوا!

 

بکشته است تحصیلداری هژیر

بپا کرده در روستا داروگیر

ملک‌الشعرا بهار
 

ملک‌الشعرا بهار » مثنویات » شمارهٔ ۴۷ - کلبه بینوا!

 

به ویژه چنین نوجوان هژیر

کشاورز و محنت کش وتیز ویر

ملک‌الشعرا بهار
 

ملک‌الشعرا بهار » مثنویات » شمارهٔ ۴۷ - کلبه بینوا!

 

پس آنگه ز یک‌ مشت مرد دلیر

عوان زبون‌، گشته از عمر سیر

ملک‌الشعرا بهار
 

ملک‌الشعرا بهار » مثنویات » شمارهٔ ۴۷ - کلبه بینوا!

 

ز مرگش همانا نباشدگزیر

که عبرت پذیرند برنا و پیر

ملک‌الشعرا بهار
 

ملک‌الشعرا بهار » مثنویات » شمارهٔ ۴۷ - کلبه بینوا!

 

ازآن شب که شد بسته مرد فقیر

برآمد چهل روز و مسکین اسیر

ملک‌الشعرا بهار
 

ملک‌الشعرا بهار » مثنویات » شمارهٔ ۵۳ - دیدار گرگ

 

بودگرگ، این مفتی و آن امیر

فلان‌شاه‌وسالار و بهمان‌وزیر

ملک‌الشعرا بهار
 

ملک‌الشعرا بهار » مثنویات » شمارهٔ ۵۵ - عنکبوت و مگس!

 

بسان یکی بندباز دلیر

فرا رفت بالا، فرو جست زیر

ملک‌الشعرا بهار
 

ملک‌الشعرا بهار » مثنویات » شمارهٔ ۵۵ - عنکبوت و مگس!

 

رسد جانور تا به نزد اسیر

زمانی بر او بنگرد خیر خیر

ملک‌الشعرا بهار
 

ملک‌الشعرا بهار » مثنویات » شمارهٔ ۵۵ - عنکبوت و مگس!

 

وزان پس کز اوکام دل برد سیر

فشاندش چون پرکاهی به زیر

ملک‌الشعرا بهار
 

ملک‌الشعرا بهار » مثنویات » شمارهٔ ۵۸ - گاو شیرده

 

دهد گاو پاکیزه کردار، شیر

بسازد از آن شیر دهقان‌، پنیر

ملک‌الشعرا بهار
 

ملک‌الشعرا بهار » مثنویات » شمارهٔ ۵۸ - گاو شیرده

 

به گرک اندر آید پلنگ دلیر

شود بر پلنگ آن زمان ببر چیر

ملک‌الشعرا بهار
 

ملک‌الشعرا بهار » مثنویات » شمارهٔ ۶۰ - آلفته

 

پس آنگه بپا خاست چون نرّه‌شیر

که پوید سوی خانه و زن، دلیر

ملک‌الشعرا بهار
 

ملک‌الشعرا بهار » مثنویات » شمارهٔ ۶۲ - معلم و شاگرد

 

دگر باره آشفت استاد پیر

بزد بانگ برکودک ناگزیر

ملک‌الشعرا بهار
 

ملک‌الشعرا بهار » مثنویات » شمارهٔ ۶۳ - ترجمه یک قطعهٔ فرانسه

 

که ای چیره‌دستان نغز هجیر

غرض را اجیرید برخیرخیر

ملک‌الشعرا بهار
 

ملک‌الشعرا بهار » مثنویات » شمارهٔ ۶۸ - راستی

 

ز راهش گذشتند و بگذشت پیر

وز آن راستگویی برست آن امیر

ملک‌الشعرا بهار
 
 
۱
۲۸۹
۲۹۰
۲۹۱
۲۹۲
۲۹۳
۲۹۸
sunny dark_mode