معدوم گشت انصاف منسوخ شد مروت

مرفوع شد عدالت مقهور شد فتوت

قانون صلح شد لاش آئین جنگ شد فاش

متروک شد ابوت مخذول شد اخوت

رستم ز عشق گردید بیچاره تر ز گرگین

[...]

همه صاف طینت همه پاکدامن

همه با شهامت همه با فتوت

همه شیر خورده ز پستان دانش

همه بسته با علم عقد اخوت

همه زاده از خاندان رسالت

[...]

عالم فرسوده ئی بی رنگ و صوت

نی نشان زندگی در وی نه موت

جان او پاینده تر گردد ز موت

بانگ تکبیرش برون از حرف و صوت

ندارد با جوانی هیچ شهوت

به خلوت پاک دامن تر ز جَلوت

پیر موش از زبان آن فرتوت

ماند مات و معطل و مبهوت

ای محور دایره ملکوت

سرگشتۀ بادیۀ ناسوت

تا چند در این قفس خاکی

ای بلبل گلزار جبروت

ای مه که فرو رفتی به محاق

[...]

ای شاه خرگه عشق ای جوهر فتوت

ای عنصر مروت

دربچه به لب بسته قفل سکوت

بر آن قفل مهری زده عنکبوت

که تا ذره ای در مگس هست قوت

شود بهرهٔ بدکنش عنکبوت

ساخت ستاری این عبادتگاه

بافت الحق حیات بعد از موت

داعی حق در آن همی خواند

خلق را سوی حق به اعلی صوت

با ندا گو صغیر تاریخش

[...]

خرده می‌گیری همی بر عنکبوت

خود نداری هیچ جز باد بروت