گنجور

 
غروی اصفهانی

ای محور دایره ملکوت

سرگشتۀ بادیۀ ناسوت

تا چند در این قفس خاکی

ای بلبل گلزار جبروت

ای مه که فرو رفتی به محاق

یادی بکن از افق لاهوت

در خطهٔ ایمان زن قدمی

تا چند به پیروی طاغوت

کو ساغر سبز زمرد رنگ

وان بادۀ سرخ به از یاقوت

تا روح ترا قوت بخشد

تا آنکه شود جانت را قوت

زان بادۀ عشق خلاصی یافت

از حوت طبیعت، صاحب حوت

از عشق تو در سر مفتقرت

شوری که ندارد تاب سکوت