×
ملکالشعرا بهار » مثنویات » شمارهٔ ۲۸ - از تهران تا قمصر
دماغ از درس و بحث علم خسته
سر فارغ زمانی نانشسته
ملکالشعرا بهار » منظومهها » کارنامهٔ زندان » بخش ۶ - صف زندان نمرهٔ دو
هریک استاده گوشهای خسته
چند تن در به رویشان بسته
ملکالشعرا بهار » منظومهها » کارنامهٔ زندان » بخش ۷ - صف زندان نمرهٔ یک
چون شود در به روی کس بسته
ریه زان بستگی شود خسته
ملکالشعرا بهار » منظومهها » کارنامهٔ زندان » بخش ۱۵ - داستان شبی از شب های جوانی
سینهای پهن و صاف و برجسته
کمری تنگ بر میان بسته
ملکالشعرا بهار » منظومهها » کارنامهٔ زندان » بخش ۳۸ - داستان مرد حکیم
بود ساباطی اندران رسته
از دو سو سمجهای در بسته
ملکالشعرا بهار » منظومهها » کارنامهٔ زندان » بخش ۴۰ - حکایت مرغ پیر که به دام افتاد
دید صیادی اندر آن رسته
مرغکی چند را بههم بسته
ملکالشعرا بهار » منظومهها » کارنامهٔ زندان » بخش ۷۲ - شرح تفتیش کردن مأمورین دولت در راه
من ز بیخوابی وتعب خسته
دو شبانروز دیده نابسته
ملکالشعرا بهار » منظومهها » کارنامهٔ زندان » بخش ۸۸ - خاتمهٔ کتاب شهید بلخی
بود روزی شهید بنشسته
درکتبخانه در به رخ بسته
میرزاده عشقی » نمایشنامه » نمایشنامهٔ ایدآل پیرمرد دهگانی یا سه تابلوی مریم » بخش ۳ - تابلوی دوم: روز مرگ مریم
نحیف و خشک شده، سبزههای نو رسته
کلاغ روی درختان خشک بنشسته
ز هر درخت، بسی شاخه باد بشکسته
صفا ز خطهٔ ییلاق، رخت بربسته
پروین اعتصامی » دیوان اشعار » مثنویات، تمثیلات و مقطعات » شمارهٔ ۱۰۱ - غرور نیکبختان
نه تیری بر پر و بالش نشسته
نه سنگ فتنه، اندامش شکسته