گنجور

عطار » مصیبت نامه » بخش یازدهم » بخش ۲ - الحكایة و التمثیل

 

تو شده دنیای دون را غرهٔ

و او وفاداری ندارد ذرهٔ

عطار
 

عطار » مصیبت نامه » بخش یازدهم » بخش ۱۰ - الحكایة و التمثیل

 

چون تو دنیا دوستی حق ذرهٔ

از تو نپذیرد چه باشی غرهٔ

عطار
 

عطار » مصیبت نامه » بخش شانزدهم » بخش ۹ - الحكایة و التمثیل

 

گفت گشتی از عمارت غرهٔ

تو بمرگ ایماننداری ذرهٔ

عطار
 

عطار » مصیبت نامه » بخش سی و یکم » بخش ۲ - الحكایة و التمثیل

 

با محبّت درنگنجد ذرهٔ

نیست مرد دوستی هر غرهٔ

عطار
 

عطار » مصیبت نامه » بخش سی و یکم » بخش ۴ - الحكایة و التمثیل

 

در وجود خویش منگر ذرهٔ

تابدان ذره نگردی غرهٔ

عطار
 

عطار » وصلت نامه » بخش ۱۳ - شرحی از حکایت سلطان محمود با شیخ لقمان سرخسی

 

هر دو عالم در وجودت قطرهٔ

عرش و کرسی پیش جودت ذرهٔ

عطار
 

عطار » پندنامه » بخش ۶۱ - در بیان قناعت

 

هست دنیا بر مثال قطرهٔ

بگذر از وی زانکه داری بهرهٔ

عطار
 

عطار » اشترنامه » بخش ۱۵ - جواب عیسی علیه السلام سبیحون را

 

این جهان را ترک گیرید یک سره

پس برون آئید از آن سوی دره

عطار
 

ظهیر فاریابی » قصاید » شمارهٔ ۷۱

 

ای قصر ملک را ز معالیت کنگره

حزم تو گرد مرکز اسلام دایره

در طلعتت نجوم افق را مطالعه

در منظرت سعود فلک را مناظره

چون مفتی ضمیر تو گیرد قلم به دست

[...]

ظهیر فاریابی
 

کمال‌الدین اسماعیل » قطعات » شمارهٔ ۳۰۰ - ایضا له

 

ای بر محکّ عقل وجود تو ناسره

ای مجمع مساوی اخلاق یکسره

گر بگذری بر آنکه ز مویی ضعیف تر

چیزی از وتراش کنی همچو استره

گرچه خری‌تر از خری هیچ نقص نیست

[...]

کمال‌الدین اسماعیل
 

کمال‌الدین اسماعیل » ملحقات » شمارهٔ ۲۰ - و قال ایضاً

 

نیست معلونه مگر این شجره

که بجز غصه ندارد ثمره

قربت این شجره هست مرا

همچو بر آدم قرب شجره

کمال‌الدین اسماعیل
 

کمال‌الدین اسماعیل » ترکیبات » شمارهٔ ۱۰ - در مدح نظام الدّین محمّد

 

زین سان که در همست و پر از بند چون زره

بر کار خویش و زلف تو چون افکنم گره؟

کمال‌الدین اسماعیل
 

مولانا » دیوان شمس » غزلیات » غزل شمارهٔ ۲۴۰۴

 

ای مه و ای آفتاب پیش رخت مسخره

تا چه زند زهره از آینه و جندره

پیش تو افتاده ماه بر ره سودای عشق

ریخته گلگونه‌اش یاوه شده قنجره

پنجره‌ای شد سماع سوی گلستان تو

[...]

مولانا
 

مولانا » دیوان شمس » غزلیات » غزل شمارهٔ ۲۴۱۷

 

خلاصه دو جهان است آن پری چهره

چو او نقاب گشاید فنا شود زهره

چو بر براق معانی کنون سوار شود

به پیش سلطنت او که را بود زهره

ستارگان سماوات جمله مات شوند

[...]

مولانا
 

مولانا » دیوان شمس » رباعیات » رباعی شمارهٔ ۱۶۱۵

 

بفروخت مرا یار به یک دسته تره

باشد که مرا واخرد آن یار سره

نیکو مثلی زده است صاحب شجره

ارزان بفروشد آنکه ارزان بخره

مولانا
 

مولانا » دیوان شمس » رباعیات » رباعی شمارهٔ ۱۶۴۱

 

ما مردانیم نشسته بر تنگ دره

مائیم که شیر و گرگ بر ما گذره

با فقر و صفا به هم درآمیخته‌ایم

چون درگه ارتضاع آن میش و بره

مولانا
 
 
۱
۸
۹
۱۰
۱۱
۱۲
۱۸
sunny dark_mode