عطار » جوهرالذات » دفتر دوم » بخش ۸ - در صفات دل و دیدن اعیان و راز گفتن فرماید
در این دم کن سوی جانان نظر تو
اگر از سرّ جان داری خبر تو
عطار » جوهرالذات » دفتر دوم » بخش ۱۲ - در آگاهی دادن دل در عین منزل و او از آن عاشق بودن فرماید
زهی کرده غلام و چاکر تو
مه و خورشید بیشک ناظر تو
عطار » جوهرالذات » دفتر دوم » بخش ۱۲ - در آگاهی دادن دل در عین منزل و او از آن عاشق بودن فرماید
ندارد هیچ چیزی جز سر تو
چو خاک افتاد مسکین بر در تو
عطار » جوهرالذات » دفتر دوم » بخش ۱۵ - در صفات آیینۀ دل و کشف اسرار حقیقت در نمود صور فرماید
در آن خورشید بیچون کن نظر تو
گرفته پرتو از زیر و زبر تو
عطار » جوهرالذات » دفتر دوم » بخش ۲۰ - هم در عیان و بیچونی ذات و تحقیق صفات گوید
حقیقت محو شو اندر قمر تو
بسوزان نور کوکب سر بسر تو
عطار » جوهرالذات » دفتر دوم » بخش ۲۰ - هم در عیان و بیچونی ذات و تحقیق صفات گوید
که خود را دید اینجا جوهر تو
بسوزانید مر هفت اختر تو
عطار » جوهرالذات » دفتر دوم » بخش ۲۰ - هم در عیان و بیچونی ذات و تحقیق صفات گوید
شدم تسلیم جانا در بر تو
اگرچه نیستم من در خور تو
عطار » جوهرالذات » دفتر دوم » بخش ۲۱ - تمامی اشیا از یک نور واحدند
از آن نوری نداری مر خبر تو
فتادستی عجب مر بی بصر تو
عطار » جوهرالذات » دفتر دوم » بخش ۲۵ - تمامی اشیا از یک نور واحدند (ادامه)
در این آیینهٔ ما کن نظر تو
که خواهی یافتم از ما خبر تو
عطار » جوهرالذات » دفتر دوم » بخش ۲۶ - تمامی اشیا از یک نور واحدند (ادامه)
توئی کافر ولیکن بیخبر تو
نمیبینی بُتِ خود در نظر تو
عطار » جوهرالذات » دفتر دوم » بخش ۳۲ - پرسش از بایزید بسطامی که حق را کجا توان دید (ادامه)
مبین جان من و از من نگر تو
ایا مؤمن اگرداری خبر تو
عطار » جوهرالذات » دفتر دوم » بخش ۴۱ - سؤال کردن مرید از پیر در حقایق فرماید
من اوّل بنده بودم در بر تو
کنونم شاه وین دم سرور تو
عطار » جوهرالذات » دفتر دوم » بخش ۴۲ - در صفات جام عشق فرماید
در این پرگار صورت کن نظر تو
اگر هستی ز بودش با خبر تو
عطار » جوهرالذات » دفتر دوم » بخش ۴۵ - در سؤال کردن در صفات مرگ و حیات یافتن آنجا فرماید
اگر امروز باشی در خبر تو
یقین فردا توئی صاحب نظر تو
عطار » جوهرالذات » دفتر دوم » بخش ۴۵ - در سؤال کردن در صفات مرگ و حیات یافتن آنجا فرماید
یکی دیدار اگر داری نظر تو
درون خویشتن بینی گهر تو
عطار » جوهرالذات » دفتر دوم » بخش ۴۵ - در سؤال کردن در صفات مرگ و حیات یافتن آنجا فرماید
ترا وصلست و مانده بیخبر تو
نباشی غافلا صاحب نظر تو
اوحدالدین کرمانی » دیوان رباعیات » الباب الثانی: فی الشرعیّات و ما یتعلق بها » شمارهٔ ۱۷ - العبودیة
گر مایهٔ همّت است در گوهر تو
الّا به خدا فرو نیاید سر تو
گردِ در حق طواف کن از سر صدق
تا کعبه کند طواف گردِ در تو
اوحدالدین کرمانی » دیوان رباعیات » الباب الثانی: فی الشرعیّات و ما یتعلق بها » شمارهٔ ۱۲۸ - الصدق
گر مایهٔ همت است در گوهر تو
الّا به خدا فرونیاید سر تو
گرد دَرِ حق طواف کن از سر صدق
تا کعبه کند طواف گردِ در تو
اوحدالدین کرمانی » دیوان رباعیات » الباب السادس: فی ما هو جامع لشرایط العشق و المشاهَده و الحسن و الموافقه و ما یلیق بهذا الباب » شمارهٔ ۱۴۲
ای دیدهٔ من فدای خاک در تو
گر فرمایی به دیده آیم بر تو
عشقت گوید که تو نداری سرما
بی سر بادا هرک ندارد سرِ تو
کمالالدین اسماعیل » رباعیات » شمارهٔ ۷۳۲
با آنکه بهیچ سان نیم در خور تو
باطل نکنم نام خود از دفتر تو
هر چند سر من نبود از در تو
تا سر دارم همی زنم بر در تو