محمد بن منور » اسرار التوحید » مدخل کتاب » بخش ۲
گر تنگ شکر خریدمینتوانم
باری مگس از تنگ شکر میرانم
محمد بن منور » اسرار التوحید » باب اول - در ابتداء حالت شیخ » بخش ۱۳
امروز بهرحالی بغداد بخاراست
کجا میر خراسان است پیروزی آنجاست
محمد بن منور » اسرار التوحید » باب اول - در ابتداء حالت شیخ » بخش ۱۹
ای بیخبر از سوخته و سوختنی
عشق آمدنی بود نه آموختنی
محمد بن منور » اسرار التوحید » باب اول - در ابتداء حالت شیخ » بخش ۲۴
معدن شادیست این معدن جود و کرم
قبلۀ ما روی یار قبلۀ هر کس حرم
محمد بن منور » اسرار التوحید » باب دوم - در وسط حالت شیخ » فصل اول - حکایات کرامات شیخ » حکایت شمارهٔ ۵
فا ساختن و خوی خوش و صفراهیچ
تا عشق میان ما بماند بیپیچ
محمد بن منور » اسرار التوحید » باب دوم - در وسط حالت شیخ » فصل اول - حکایات کرامات شیخ » حکایت شمارهٔ ۱۱
از بهر بتی گبر شوی عارنبو
تا گبر نشی ترا بتی یارنبو
محمد بن منور » اسرار التوحید » باب دوم - در وسط حالت شیخ » فصل اول - حکایات کرامات شیخ » حکایت شمارهٔ ۱۱
از بهر بتی گبر شوی عار نبو؟
تا گبر نشی ترا بتی یار نبو؟
محمد بن منور » اسرار التوحید » باب دوم - در وسط حالت شیخ » فصل اول - حکایات کرامات شیخ » حکایت شمارهٔ ۱۹
تو چنانی که ترا بخت چنانست و چنان
من چنینام که مرا بخت چنین است و چنین
محمد بن منور » اسرار التوحید » باب دوم - در وسط حالت شیخ » فصل اول - حکایات کرامات شیخ » حکایت شمارهٔ ۳۳
مرا تو راحتمعاینه نه خبر
کجا معاینه آمد خبر چه سود کند
محمد بن منور » اسرار التوحید » باب دوم - در وسط حالت شیخ » فصل اول - حکایات کرامات شیخ » حکایت شمارهٔ ۳۵
هرآن شمعی که ایزد بر فروزد
کسی کش پف کند سبلت بسوزد
محمد بن منور » اسرار التوحید » باب دوم - در وسط حالت شیخ » فصل اول - حکایات کرامات شیخ » حکایت شمارهٔ ۳۶
آری جانا دوش ببامت بودم
گفتی دزدست دز نَبُد من بودم
محمد بن منور » اسرار التوحید » باب دوم - در وسط حالت شیخ » فصل اول - حکایات کرامات شیخ » حکایت شمارهٔ ۴۱
هر جا که روی دو گاوکارند و خری
خواهی تو برو بمرو خواهی بهری
محمد بن منور » اسرار التوحید » باب دوم - در وسط حالت شیخ » فصل اول - حکایات کرامات شیخ » حکایت شمارهٔ ۵۶
مه روی بتا دوش ببامت بودم
گفتی دزد است دزد نبد من بودم
محمد بن منور » اسرار التوحید » باب دوم - در وسط حالت شیخ » فصل اول - حکایات کرامات شیخ » حکایت شمارهٔ ۶۸
اشتربانرا سرد نباید گفتن
او را چو خوش است غریبی و شب رفتن
محمد بن منور » اسرار التوحید » باب دوم - در وسط حالت شیخ » فصل اول - حکایات کرامات شیخ » حکایت شمارهٔ ۶۹
من گبر بدم کنون مسلمان گشتم
بد عهد بدم کنون بفرمان گشتم
محمد بن منور » اسرار التوحید » باب دوم - در وسط حالت شیخ » فصل اول - حکایات کرامات شیخ » حکایت شمارهٔ ۷۲
مرغی بسر کوه نشست و برخاست
بنگر کی از آن کوه چه افزود و چه کاست
محمد بن منور » اسرار التوحید » باب دوم - در وسط حالت شیخ » فصل اول - حکایات کرامات شیخ » حکایت شمارهٔ ۷۲
آنجا کی مرا باتو همی هست دیدار
آنجا روم و روی کنم در دیوار
محمد بن منور » اسرار التوحید » باب دوم - در وسط حالت شیخ » فصل اول - حکایات کرامات شیخ » حکایت شمارهٔ ۸۸
آنرا کی کلاه سر بباید زد و برد
زانست که او بزرگ را دارد خرد
محمد بن منور » اسرار التوحید » باب دوم - در وسط حالت شیخ » فصل اول - حکایات کرامات شیخ » حکایت شمارهٔ ۹۷
گر آنچ بگفتۀ بپایان نبری
گر شیر شوی ز دست ما جان نبری
محمد بن منور » اسرار التوحید » باب دوم - در وسط حالت شیخ » فصل اول - حکایات کرامات شیخ » حکایت شمارهٔ ۱۰۳
بر فلک بر دو مرد پیشهورند
ز آن یکی درزی و دگر جولاه