گنجور

 
۱
۱۶
۱۷
۱۸
۱۹
۲۰
۵۸
 

عطار » خسرونامه » بخش ۳۴ - رفتن خسرو و گل بباغ

 

درین بودند با هم آن دو سرمست

که روز از شب گریزان رخت بر بست

۱ بیت
عطار
 

عطار » خسرونامه » بخش ۳۵ - عشرت كردن گل و خسرو باهم

 

چو گلرخ پاسخ شه یافت برجست

بخدمت پیش شه شد باده بردست

۱ بیت
عطار
 

عطار » خسرونامه » بخش ۳۵ - عشرت كردن گل و خسرو باهم

 

زبان بگشاد خسرو شاه سرمست

بگل گفت ای ز مستی رفته از دست

۱ بیت
عطار
 

عطار » خسرونامه » بخش ۳۵ - عشرت كردن گل و خسرو باهم

 

گل و خسرو فتاده هر دو سرمست

بکش آورده پای و زلف در دست

۱ بیت
عطار
 

عطار » خسرونامه » بخش ۳۵ - عشرت كردن گل و خسرو باهم

 

ز چشمت مستم و از باده هم مست

بدار آخر ازین مست دژم دست

۱ بیت
عطار
 

عطار » خسرونامه » بخش ۳۵ - عشرت كردن گل و خسرو باهم

 

شه از گفتار گل از دست شد مست

ز پا افتاد مست و رفت از دست

۱ بیت
عطار
 

عطار » خسرونامه » بخش ۳۵ - عشرت كردن گل و خسرو باهم

 

درآمد پای کوبان بلبل مست

که گل درجلوه میآید بصد دست

۱ بیت
عطار
 

عطار » خسرونامه » بخش ۳۶ - صفت جشن خسرو

 

بساقی گفت شاه عاشق مست

که می درده که چون گل رفتم ازدست

۱ بیت
عطار
 

عطار » خسرونامه » بخش ۳۸ - غزل گفتن ارغنون ساز در مجلس خسرو و عشرت كردن

 

بیامد خسرو و بر تخت بنشست

بمخموری گرفته جام در دست

۱ بیت
عطار
 

عطار » خسرونامه » بخش ۳۸ - غزل گفتن ارغنون ساز در مجلس خسرو و عشرت كردن

 

چو نان شد خورده آمد خادمی چست

بطشت و آب هر کس دست میشست

۱ بیت
عطار
 

عطار » خسرونامه » بخش ۴۰ - در صفت دف

 

چنان میتافت رویش از برون دست

که از چستی بچنبر می برون جست

۱ بیت
عطار
 

عطار » خسرونامه » بخش ۴۱ - در صفت نی

 

چو نبضش دلبری آورد در دست

ز نبضش همچو نبض انگشت میجست

۱ بیت
عطار
 

عطار » خسرونامه » بخش ۴۳ - آگاهی یافتن شاه اسپاهان از بردن هرمز گل را

 

قدم در نه، رها کن از سخن دست

چو زلف گلرخ این چل را مکن شست

۱ بیت
عطار
 

عطار » خسرونامه » بخش ۴۳ - آگاهی یافتن شاه اسپاهان از بردن هرمز گل را

 

شه از گفتار مرد از جای برجست

چو شیری مست میزد دست بر دست

۱ بیت
عطار
 

عطار » خسرونامه » بخش ۴۳ - آگاهی یافتن شاه اسپاهان از بردن هرمز گل را

 

گهی از در چو باد صبح میجست

گهی دل در کلید صبح میبست

۱ بیت
عطار
 

عطار » خسرونامه » بخش ۴۴ - رشك حسنا در كار گل و قصد كردن

 

جهان افروز را ده نامه ازدست

وزو درخواه هرچت آرزو هست

۱ بیت
عطار
 

عطار » خسرونامه » بخش ۴۴ - رشك حسنا در كار گل و قصد كردن

 

بآخر بند کشتی خرد بشکست

بگرد تخته باد کژ بپیوست

۱ بیت
عطار
 

عطار » خسرونامه » بخش ۵۲ - از سر گرفتن قصّه

 

ز بیم آتش آن شیران سرمست

خروشان راه میجستند در جست

۱ بیت
عطار
 

عطار » خسرونامه » بخش ۵۵ - آگاهی یافتن قیصر از آمدن خسرو

 

ز خود یکبارگی دستم فرو بست

اگر دستم نگیری رفتم از دست

۱ بیت
عطار
 

عطار » خسرونامه » بخش ۵۶ - از سر گرفتن قصّه

 

درامد مرد و سنگ سخت بردست

نگار سنگدل را بند بشکست

۱ بیت
عطار
 
 
۱
۱۶
۱۷
۱۸
۱۹
۲۰
۵۸
 
تعداد کل نتایج: ۱۱۴۷