عطار » خسرونامه » بخش ۱۹ - گفتار در رخصت دادن دایه گلرخ را در عشق هرمز و حیله ساختن
کنون چون یافتی بس رایگانم
مکن هرگز سبک بر دل گرانم
عطار » خسرونامه » بخش ۲۰ - پاسخ دادن هرمز دایه را
زهی شهزاده کز ننگت چنانم
که میخواهم که در عالم نمانم
عطار » خسرونامه » بخش ۲۰ - پاسخ دادن هرمز دایه را
الا ای دایه تا کی اشک رانم
بگو با من که تا جایت بدانم
عطار » خسرونامه » بخش ۲۲ - آغاز عشقنامۀ خسرو و گل
سخن گرچه نگفت او نیک دانم
که میگفت او که سر تا پا زبانم
عطار » خسرونامه » بخش ۲۳ - زاری هرمز در عشق گل پیش دایه
گلش گفت ای گرامی تر ز جانم
چه آوردی خبر از گلستانم
عطار » خسرونامه » بخش ۲۳ - زاری هرمز در عشق گل پیش دایه
بدو گفت ای به تو دل زنده جانم
چگونه شکر تو گفتن توانم
عطار » خسرونامه » بخش ۲۶ - طلب کردن قیصر باج و خراج از پادشاه خوزستان و رفتن هرمز به رسولی
کجایی ای گل بستان جانم
بیا تا چون گلت در دل نشانم
عطار » خسرونامه » بخش ۲۷ - نامه نوشتن گل به خسرو در فراق و ناخوشی
مپرس از من که گر پرسی چنانم
که بوی خون زند از سوز جانم
عطار » خسرونامه » بخش ۲۷ - نامه نوشتن گل به خسرو در فراق و ناخوشی
مگر زالی شدم گرچه جوانم
که با سیمرغ در یک آشیانم
عطار » خسرونامه » بخش ۲۷ - نامه نوشتن گل به خسرو در فراق و ناخوشی
مرا پرده چو مور و گیر جانم
که تا من با تو پرم گر توانم
عطار » خسرونامه » بخش ۲۷ - نامه نوشتن گل به خسرو در فراق و ناخوشی
ازان دردی که پرخون کرد جانم
یکی از صد نیاید بر زبانم
عطار » خسرونامه » بخش ۲۷ - نامه نوشتن گل به خسرو در فراق و ناخوشی
چنانم زارزومندی چنانم
که سر از پای و پای از سر ندانم
عطار » خسرونامه » بخش ۲۷ - نامه نوشتن گل به خسرو در فراق و ناخوشی
ز خون بگرفت همچون دیدگانم
ز تو، هم پر دلم هم پهلوانم
عطار » خسرونامه » بخش ۲۸ - رسیدن نامهٔ گل به خسرو و زاری کردن او و رفتن در پی گل به اسپاهان
چو خود را بیجمالت مرده دانم
چگونه بیتو یکدم زنده مانم
عطار » خسرونامه » بخش ۲۹ - رفتن خسرو به طبیبی بر بالین گلرخ
چه میگویم کزین شادی چنانم
که در تن همچو گل بشکفت جانم
عطار » خسرونامه » بخش ۲۹ - رفتن خسرو به طبیبی بر بالین گلرخ
به غارت درفگندی خان و مانم
کنون گردی ز سر در قصد جانم؟!
عطار » خسرونامه » بخش ۲۹ - رفتن خسرو به طبیبی بر بالین گلرخ
تو میدانی ز مهرت بر چه سانم
ز مهرت چون مه نو ناتوانم
عطار » خسرونامه » بخش ۳۱ - بیمار گشتن جهان افروز
شهش گفت ای گل بستان جانم
که پیش تست باغ و بوستانم
عطار » خسرونامه » بخش ۳۱ - بیمار گشتن جهان افروز
بجای آرم هران افسون که دانم
عزیمتهای گوناگون بخوانم
عطار » خسرونامه » بخش ۳۲ - بیمار گشتن جهان افروز
تو بودی از جهان جان و جهانم
چو رفتی از جهان برگیر جانم