عطار » منطقالطیر » عذر آوردن مرغان » حکایت تاجری که از فروختن کنیز خود پشیمان شد
مرد میشد در میان ره مدام
خاک بر سر میفشاندی بردوام
عطار » منطقالطیر » عذر آوردن مرغان » حکایت خسروی که سگ تازی خود را رها کرد
پای در عشق حقیقی نه تمام
نوش کن با اژدها مردانه جام
عطار » منطقالطیر » عذر آوردن مرغان » گفتار نایبی در دم مرگ
بار پیمودم همه عمرتمام
عاقبت با خاک رفتم والسلام
عطار » منطقالطیر » عذر آوردن مرغان » حکایت چاکری که از دست شاه میوهٔ تلخی را با رغبت خورد
میوهٔ او خوش همیخورد آن غلام
گفتیی خوشتر نخورد او زان طعام
عطار » منطقالطیر » عذر آوردن مرغان » حکایت چاکری که از دست شاه میوهٔ تلخی را با رغبت خورد
گفت یک نیمه بمن دهای غلام
زانک بس خوش میخوری این خوش طعام
عطار » منطقالطیر » عذر آوردن مرغان » حکایت خواجهای که بایزید و ترمذی را در خواب دید
بعد از آن تعبیر آن کردم تمام
کز چه کردند آن دو شیخم احترام
عطار » منطقالطیر » عذر آوردن مرغان » گفتار شیخ خرقان در دم آخر
شد حرم بر مرد بیحرمت حرام
گر به حرمت باشی این نعمت تمام
عطار » منطقالطیر » عذر آوردن مرغان » حکایت بندهای که با خلعت شاه گرد راه از خود پاک کرد و بردارش کردند
هست مشغولی دل بر من حرام
هرچ دارم میفشانم بر دوام
عطار » منطقالطیر » عذر آوردن مرغان » گفتگوی شیخ غوری با سنجر
گر تو ما را دوست داری بر دوام
زود از دنیا برآریمت مدام
عطار » منطقالطیر » عذر آوردن مرغان » حکایت دیوانهای که از سرما به ویرانهای پناه برد و خشتی بر سرش خورد
چون نهاد از راه در ویرانه گام
بر سرش آمد همی خشتی ز بام
عطار » منطقالطیر » عذر آوردن مرغان » حکایت درویش حقجو و راز و نیاز او
با تو گر او عشق بازد ای غلام
عشق او با صنع میبازد مدام
عطار » منطقالطیر » عذر آوردن مرغان » عقیدهٔ مردی پاکدین دربارهٔ مبتدی
اصل تو از خاک وز خون شد تمام
وی عجب هر دو ز بیقدری حرام
عطار » منطقالطیر » عذر آوردن مرغان » حکایت دیوانهای که در کوهسار با پلنگان انس کرده بود
بیست روز از صبح دم تا وقت شام
رقص میکردی و برگفتی مدام
عطار » منطقالطیر » عذر آوردن مرغان » گفتهٔ بوعلی رودبار در وقت مرگ
شکر میکن پس به شادی میخرام
زانک هرگز کس ندیدست این مقام
عطار » منطقالطیر » عذر آوردن مرغان » نارضا بودن ایاز از اینکه محمود سلطنت را به او داد
هر کسی میگفت شاهی با غلام
در جهان هرگز نکرد این احترام
عطار » منطقالطیر » عذر آوردن مرغان » نارضا بودن ایاز از اینکه محمود سلطنت را به او داد
چون به سلطانی رسیدی ای غلام
چیست چندین گریه، بنشین شادکام
عطار » منطقالطیر » عذر آوردن مرغان » نارضا بودن ایاز از اینکه محمود سلطنت را به او داد
چون ازین هر دو برون آیی تمام
صبح این دولت برونت آید ز شام
عطار » منطقالطیر » عذر آوردن مرغان » مناجات رابعه با خداوند
دوستان را آخرت ده بردوام
زانک من زین کار آزادم مدام
عطار » منطقالطیر » بیان وادی طلب » گفتگوی شیخ ابوسعید مهنه با پیری روشنضمیر دربارهٔ صبر
شیخ سوی او شد و کردش سلام
شرح دادش حال قبض خود تمام
عطار » منطقالطیر » بیان وادی طلب » گفتگوی شیخ ابوسعید مهنه با پیری روشنضمیر دربارهٔ صبر
گر کنند این جمله پر ارزن تمام
نه به یک کرت، به صد کرت مدام