گنجور

عطار » خسرونامه » بخش ۲۷ - نامه نوشتن گل به خسرو در فراق و ناخوشی

 

چه میخواهی ز دل کاین دل چنانست

که گر گویی چه نامی بیم جانست

عطار
 

عطار » خسرونامه » بخش ۲۷ - نامه نوشتن گل به خسرو در فراق و ناخوشی

 

مرا گنجی روان از چشم ازانست

که در چشم من آن گنج روانست

عطار
 

عطار » خسرونامه » بخش ۲۷ - نامه نوشتن گل به خسرو در فراق و ناخوشی

 

دو چشم من چو دایم دُر فشانست

بخون درخفت، بیداریش از انست

عطار
 

عطار » خسرونامه » بخش ۲۷ - نامه نوشتن گل به خسرو در فراق و ناخوشی

 

سبک چون آسیا، گردان از انست

که هرچ او میکند بارش گرانست

عطار
 

عطار » خسرونامه » بخش ۲۷ - نامه نوشتن گل به خسرو در فراق و ناخوشی

 

ز وصلت در دلم بویی نهانست

که بیتو زندگی من ازانست

عطار
 

عطار » خسرونامه » بخش ۲۷ - نامه نوشتن گل به خسرو در فراق و ناخوشی

 

مرا مویی بتو امید از آنست

که من با تو رسم آن در میانست

عطار
 

عطار » خسرونامه » بخش ۳۱ - بیمار گشتن جهان افروز

 

مرا تا در جهان امّید جانست

جهان افروز بر چشمم گرانست

عطار
 

عطار » خسرونامه » بخش ۳۱ - بیمار گشتن جهان افروز

 

طبیب نیک پی هرمز از انست

که دایم هندوی شاه جهانست

عطار
 

عطار » خسرونامه » بخش ۳۱ - بیمار گشتن جهان افروز

 

ز دلتنگی جهان بر من چنانست

که از تنگی دلم را بیم جانست

عطار
 

عطار » خسرونامه » بخش ۳۱ - بیمار گشتن جهان افروز

 

که وقت رفتن ما این زمانست

که نه در ره عسس نه پاسبانست

عطار
 

عطار » خسرونامه » بخش ۳۲ - بیمار گشتن جهان افروز

 

ترا برجان ما فرمان روانست

چه میگوییم ما چه جای جانست

عطار
 

عطار » خسرونامه » بخش ۴۲ - در صفت بربط

 

ضمیر من خلیل آسا از آنست

که هم ز انگشت، خود شیرم روانست

عطار
 

عطار » خسرونامه » بخش ۴۳ - آگاهی یافتن شاه اسپاهان از بردن هرمز گل را

 

مگر گفتم ز بیماری چنانست

که گر با من بود، او رازیانست

عطار
 

عطار » خسرونامه » بخش ۴۴ - رشك حسنا در كار گل و قصد كردن

 

چنان کز پیش بود او کی چنانست

دلش در پرده برعکس زبانست

عطار
 

عطار » خسرونامه » بخش ۴۴ - رشك حسنا در كار گل و قصد كردن

 

تو میدانی که خسرو بس جوانست

بزور و قوّت او شیر ژیانست

عطار
 

عطار » خسرونامه » بخش ۵۰ - رزم خسرو با شاه سپاهان و كشته شدن شاه سپاهان

 

چو خسرو این خبر بشنید دانست

که هرچ آن ماه میگوید چنانست

عطار
 

عطار » خسرونامه » بخش ۵۶ - از سر گرفتن قصّه

 

چو هر چیزی که در هر دو جهانست

همه ذرّات تست و این عیانست

عطار
 

عطار » خسرونامه » بخش ۵۶ - از سر گرفتن قصّه

 

مرا چون درتومیدوزند از آنست

کزان زخم از دل من خون روانست

عطار
 
 
۱
۴
۵
۶
۷
۸
۲۱
sunny dark_mode