عطار » خسرونامه » بخش ۲۷ - نامه نوشتن گل به خسرو در فراق و ناخوشی
ز وصلت در دلم بویی نهانست
که بیتو زندگی من ازانست
عطار » خسرونامه » بخش ۲۷ - نامه نوشتن گل به خسرو در فراق و ناخوشی
مرا مویی بتو امید از آنست
که من با تو رسم آن در میانست
عطار » خسرونامه » بخش ۲۸ - رسیدن نامهٔ گل به خسرو و زاری کردن او و رفتن در پی گل به اسپاهان
بدانسان صورت او دلستانست
که گویی صورتش معنی جانست
عطار » خسرونامه » بخش ۳۰ - بیمار گشتن جهانافروز خواهر شاه اصفهان و رفتن هرمز بهطبیبی بر بالین او و عاشق شدن او بر هرمز
بهیک ره عقل رفت و بیم جانست
کدامین عقل کهاین سودا نه آنست
عطار » خسرونامه » بخش ۳۱ - بیمار گشتن جهان افروز
مرا تا در جهان امّید جانست
جهان افروز بر چشمم گرانست
عطار » خسرونامه » بخش ۳۱ - بیمار گشتن جهان افروز
ز دلتنگی جهان بر من چنانست
که از تنگی دلم را بیم جانست
عطار » خسرونامه » بخش ۳۱ - بیمار گشتن جهان افروز
که وقت رفتن ما این زمانست
که نه در ره عسس نه پاسبانست
عطار » خسرونامه » بخش ۳۲ - بیمار گشتن جهان افروز
ترا برجان ما فرمان روانست
چه میگوییم ما چه جای جانست
عطار » خسرونامه » بخش ۴۳ - آگاهی یافتن شاه اسپاهان از بردن هرمز گل را
مگر گفتم ز بیماری چنانست
که گر با من بود، او رازیانست
عطار » خسرونامه » بخش ۴۴ - رشك حسنا در كار گل و قصد كردن
چنان کز پیش بود او کی چنانست
دلش در پرده برعکس زبانست
عطار » خسرونامه » بخش ۴۴ - رشك حسنا در كار گل و قصد كردن
تو میدانی که خسرو بس جوانست
بزور و قوّت او شیر ژیانست
عطار » خسرونامه » بخش ۵۰ - رزم خسرو با شاه سپاهان و كشته شدن شاه سپاهان
چو خسرو این خبر بشنید دانست
که هرچ آن ماه میگوید چنانست
عطار » خسرونامه » بخش ۵۶ - از سر گرفتن قصّه
چو هر چیزی که در هر دو جهانست
همه ذرّات تست و این عیانست
عطار » خسرونامه » بخش ۵۶ - از سر گرفتن قصّه
مرا چون درتومیدوزند از آنست
کزان زخم از دل من خون روانست
عطار » خسرونامه » بخش ۵۹ - آغاز نامۀ گل بخسرو
همه معنی او چون دُر از آنست
که چشمم بر سر آن دُرفشانست