حسین خوارزمی » دیوان اشعار » غزلیات، قصاید و قطعات » شمارهٔ ۱۳۱
تافت بر جان و دلم انوار عشق
ای هزاران جان و دل ایثار عشق
بر میان جان خود بستیم باز
از پی ترسائی زنار عشق
گر بدیدی روی او مؤمن شدی
[...]
حسین خوارزمی » دیوان اشعار » غزلیات، قصاید و قطعات » شمارهٔ ۲۰۰
یارب مه تابان من یا نور ربانی است این
عیسی چارم آسمان یا یوسف ثانی است این
فراش دردش سوی دل آمد که جاروبی زند
در خانه غوغا دید و گفت یارب چه افغانی است این
خلوتسرای خاص شه و آنگه در او نامحرمان
[...]
حسین خوارزمی » دیوان اشعار » غزلیات، قصاید و قطعات » شمارهٔ ۲۰۲
ای در همه عالم پنهان تو و پیدا تو
هم درد دل عاشق هم اصل مداوا تو
با ما چو درآمیزی گویم ز سر مستی
ما جمله توایم ای جان یا خود همگی ما تو
در کسوت هر دلبر هم چهره تو بنموده
[...]
حسین خوارزمی » دیوان اشعار » غزلیات، قصاید و قطعات » شمارهٔ ۲۳۹
بیا ایکه جانرا مداوا توئی
که ما دردمند و مسیحا توئی
جهان چون تن است و تو جان جهان
که چون جان نهان و هویدا توئی
چو ظاهر بباطن بیامیختی
[...]
حسین خوارزمی » دیوان اشعار » غزلیات، قصاید و قطعات » شمارهٔ ۲۶۱
تا ز حسن خویش عکسی در جهان انداختی
عاشقان را آتش اندر خانمان انداختی
ریخته در کام هستی جرعه ای از جام عشق
شور و غوغا در زمین و آسمان انداختی
تا شناسد مر ترا در هر لباسی چشم جان
[...]