ایرج میرزا » قصیدهها » شمارهٔ ۱۹ - مطایبه
پدرش گفته که با من ننشیند پسرش
مُردَم از غصّه خدا مرگ دهد بر پدرش
گر بمیرد پدرش جایِ غم و ماتم نیست
زنده ام من ، بنوازم ز پدر خوب ترش
لَله را نیز اگر دست به سر می کردم
[...]
ایرج میرزا » مثنویها » زهره و منوچهر » بخش ۱
صبح نتابیده هنوز آفتاب
وانشده دیدۀ نرگس ز خواب
تازه گُلِ آتَشیِ مُشک بوی
شُسته ز شبنم به چمن دست و روی
منتظرِ حولۀ بادِ سَحَر
[...]
ایرج میرزا » مثنویها » شمارهٔ ۱۵ - مزاح با یکی از وزیران
وزیرا از مبارک بیضه ات دور
مرا امروز گشته بیضه رنجور
یکی چون پُر ز باد و دَرد گشته
ز جُفت خود به صورت فَرد گشته
نمی دانم چه بادی در سر اوست
[...]
ایرج میرزا » مثنویها » شمارهٔ ۲۵ - خر و عَزب
شد گذار عزبی از در باغ
دید در باغ یکی ماده الاغ
باغبان غایب و شهوت غالب
ماده خر بسته به میل طالب
سر درون کرد و به هرسو نگریست
[...]
ایرج میرزا » قطعهها » شمارهٔ ۴ - کارگر و کارفرما
شنیدم کارفرمایی نظر کرد
ز روی کِبر و نَخوَت کارگر را
روانِ کارگر از وی بیازرد
که بس کوتاه دانست آن نظر را
بگفت ای گنج وَر این نَخوَت از چیست
[...]
ایرج میرزا » قطعهها » شمارهٔ ۱۷ - افکار خنده آور
ای هم سفر عزیز من مَجد
افکارِ تو خنده آورنده است
خواهی تو اگر نویسی این جُنگ
بنویس، چه جایِ شعر بنده است
این پند که می دهم فراگیر
[...]
ایرج میرزا » قطعهها » شمارهٔ ۱۹ - تقاضا
ای مِهین صدر فلک مرتبه در دورۀ تو
گر شود رنجه دل اهل هنرشایان نیست
تو هنرمند وزیری و یقین در بَرِ تو
قدر اهل هنر و غیرِ هنر یکسان نیست
با وزیرانِ دگر فرق فراوان داری
[...]
ایرج میرزا » قطعهها » شمارهٔ ۵۶ - وفا
وفا در گل رخان عطر است در گل
من این را خوانده ام وقتی به دفتر
وفای گل رخان و عطر گل ها
به لطف و خاصیت هستند هم بر
گل سرخ اندر این بستان زیاد است
[...]