گنجور

غروی اصفهانی » دیوان کمپانی » مدایح و مراثی » مدایح و مراثی قاسم بن الحسن علیهماالسلام » شمارهٔ ۱ - فی مدح قاسم بن الحسن و رثائه علیهماالسلام

 

به نکهت هوا رشک مشک ختن شد

به نزهت زمین روضۀ نسترن شد

گلستان بود سبز ز استبرق گل

چمن سبز از سندی یاسمن شد

پر از لاله شد باغ، و داغ جوانان

[...]

غروی اصفهانی
 

غروی اصفهانی » دیوان کمپانی » مدایح و مراثی » مدایح و مراثی قاسم بن الحسن علیهماالسلام » شمارهٔ ۲ - فی رثاء القاسم بن الحسن سلام الله علیهما

 

در عدن زنگار بدن عقیق یمن شد

چه غرق خون تن شهزاده قاسم بن حسن شد

درید جامۀ طاقت در این عزا گل سوری

دمی که خلعت دامادیش بدل بکفن شد

بیاد خط لبش سبزه جوی اشک روان کرد

[...]

غروی اصفهانی
 

غروی اصفهانی » دیوان کمپانی » مدایح و مراثی » مدایح و مراثی قاسم بن الحسن علیهماالسلام » شمارهٔ ۳ - فی رثاء القاسم بن الحسن الزکی علیهما السلام

 

شد قاسم داماد در حجلۀ گور

بر وی مبارک باد این عشرت و سور

در حلقۀ دشمن با ساز غم رفت

چشم فلک روشن زین سور پر شور

در عرصۀ میدان چون غنچه خندان

[...]

غروی اصفهانی
 

غروی اصفهانی » دیوان کمپانی » مدایح و مراثی » مدایح و مراثی قاسم بن الحسن علیهماالسلام » شمارهٔ ۴ - فی رثاء القاسم بن الحسن علیه السلام

 

چون یافت نو خط شاه فرمان جان نثاری

یا دستخط یاری

از بانوان خرگاه برخواست آه و زاری

فریاد بی قراری

نو باوۀ نبوت از بوستان هاشم

[...]

غروی اصفهانی
 

غروی اصفهانی » دیوان کمپانی » مدایح و مراثی » مدایح و مراثی قاسم بن الحسن علیهماالسلام » شمارهٔ ۵ - فی رثاء القاسم بن الحسن سلام الله علیهما

 

مژده کامد از میدان نامراد و ناشادم

نوجوان دامادم

مدتی نشد چندان کرد از غم آزادم

نوجوان دامادم

مادر جگرخون را روز غم بسر آمد

[...]

غروی اصفهانی
 

غروی اصفهانی » دیوان کمپانی » مدایح و مراثی » مدایح و مراثی قاسم بن الحسن علیهماالسلام » شمارهٔ ۶ - ایضاً فی رثاء القاسم بن الحسن علیهماالسلام

 

ای بقربان جانفشانی تو

عزیز مادر

شام شد صبح زندگانی تو

عزیز مادر

یک چمن لاله رفت و کرد داغم

[...]

غروی اصفهانی