غروی اصفهانی
»
دیوان کمپانی
»
مدایح و مراثی
»
مدایح و مراثی قاسم بن الحسن علیهماالسلام
»
شمارهٔ ۲ - فی رثاء القاسم بن الحسن سلام الله علیهما
در عدن زنگار بدن عقیق یمن شد
چه غرق خون تن شهزاده قاسم بن حسن شد
درید جامۀ طاقت در این عزا گل سوری
دمی که خلعت دامادیش بدل بکفن شد
بیاد خط لبش سبزه جوی اشک روان کرد
ز نور شمع قدش لاله داغدار چمن شد
ز نا مرادی و ناکامیش بدور جوانی
چه داغها بدل چرخ پیر و دهر کهن شد
چه رو نهاد به میدان فلک سرود به افغان
که طوطی شکر افشان اسیر زاغ و زغن شد
خدنگ و سنگ ز هر سو نثار آن سرو گیسو
سنان خصم جفا جو عروس حجلۀ تن شد
ز برق آه ملک نه فلک چو رعد خروشان
چه ابر تیغ بر آن شاهزاده سایه فکن شد
چو حلقه زد زمین خون از آن کلالۀ مشگین
زمین ماریه رنگین و رشک مشک ختن شد
به خون یوسف گل پنجه زد چه گرگ مخالف
جهان بدیدۀ یعقوب عشق بیت حزن شد
چه پایمال سمند بلا شد آن قدر و بالا
روان سرور روحانیان روان ز بدن شد
ز سوز شمع کرامت به پیشگاه امامت
درون سینه دل مفتقر چو خون به لگن شد
با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
پیشنهاد تصاویر مرتبط از منابع اینترنتی
راهنمای نحوهٔ پیشنهاد تصاویر مرتبط از گنجینهٔ گنجور
معرفی آهنگهایی که در متن آنها از این شعر استفاده شده است
تا به حال حاشیهای برای این شعر نوشته نشده است. 💬 شما حاشیه بگذارید ...
برای حاشیهگذاری باید در گنجور نامنویسی کنید و با نام کاربری خود از طریق آیکون 👤 گوشهٔ پایین سمت چپ صفحات به آن وارد شوید.