گنجور

قصاب کاشانی » دیوان اشعار » غزلیات » شمارهٔ ۵۷

 

بر هر که نیک دیده گشادم فنای تو است

بر هر دری که روی نهادم سرای تو است

حقا که حلقه در گنج سعادت است

گوشی که متصل شنوای صدای تو است

جبریل از شرف پر خود سایبان کند

[...]

۱۰ بیت
قصاب کاشانی
 

قصاب کاشانی » دیوان اشعار » غزلیات » شمارهٔ ۷۵

 

ماییم که جز اشک ندامت بر ما نیست

کوثر به گوارایی چشم تر ما نیست

محویم به گلزار تو چون بلبل تصویر

شادیم که پرواز نصیب پر ما نیست

ما بهره نداریم ز آرام چو سیماب

[...]

۱۰ بیت
قصاب کاشانی
 

قصاب کاشانی » دیوان اشعار » غزلیات » شمارهٔ ۱۳۳

 

قوّتی نه در تن من نه توانی مانده بود

کافرم گر بی تو در جسمم روانی مانده بود

تا چو شاهین نظر کردی سفر از دیده‌ام

بی تو مژگانم تهی چون آشیانی مانده بود

تا به طوف مشهد از چشمم نهادی پا برون

[...]

۱۰ بیت
قصاب کاشانی
 

قصاب کاشانی » دیوان اشعار » غزلیات » شمارهٔ ۱۳۸

 

از آن رو سرمه دنباله‌دارش قصد جان دارد

که چشمش نیم کش پیوسته ناوک در کمان دارد

حیا و ناز و خوبی شیوه تمکین و محبوبی

به جز جنس وفا هرچیز خواهی در دکان دارد

در این محفل به یک شوق‌اند سوزان شمع و پروانه

[...]

۱۰ بیت
قصاب کاشانی
 

قصاب کاشانی » دیوان اشعار » غزلیات » شمارهٔ ۱۴۹

 

سوختم از هجر تا جانان به فریادم رسد

ساختم با درد تا درمان به فریادم رسد

ماهی‌ای از جور طوفان بر کنار افتاده‌ام

می‌طپم در خاک تا عمان به فریادم رسد

با دل صد چاک در دنبال محمل چون جرس

[...]

۱۰ بیت
قصاب کاشانی
 

قصاب کاشانی » دیوان اشعار » غزلیات » شمارهٔ ۲۴۴

 

سوختم مهر یار را نازم

گرمی آن نگار را نازم

خار راهش ز گریه‌ام شد سبز

فیض این نوبهار را نازم

تا قیامت کشیده وعده وصل

[...]

۱۰ بیت
قصاب کاشانی
 

قصاب کاشانی » دیوان اشعار » غزلیات » شمارهٔ ۲۵۵

 

همان به دیده غباری که داشتم دارم

به خاک پای تو کاری که داشتم دارم

همان چو گرد در این وادی تمام‌خطر

قفای شاهسواری که داشتم دارم

چو سیل، سینه پرافعان و چهره خاک‌آلود

[...]

۱۰ بیت
قصاب کاشانی
 

قصاب کاشانی » دیوان اشعار » غزلیات » شمارهٔ ۲۸۲

 

شد از فراق توام قامت کشیده خمیده

هزار خار ملامت به پای دیده خلیده

شب گذشته به یاد رخ تو مردم چشمم

هزار قطره خون خورده تا سفیده دمیده

هزار بار دلم می‌زند به گرد سرت پر

[...]

۱۰ بیت
قصاب کاشانی
 

قصاب کاشانی » دیوان اشعار » غزلیات » شمارهٔ ۲۹۲

 

تا کی فراق‌نامه‌ات انشا کند کسی

صد صفحه را به خون دل املا کند کسی

ریزم به دیده چند ز دل خون محض را

تا کی ز کوزه آب به دریا کند کسی

حاصل برای عبرت این روزگار نیست

[...]

۱۰ بیت
قصاب کاشانی