حزین لاهیجی » قصاید » شمارهٔ ۳۸ - تجدید مطلع
تا دیده ز دل، نیم قدم ره به میان است
از پرده برآ، چشم جهانی نگران است
محروم مهل دیدهٔ امّید جهان را
ای آنکه حریمت دل روشن گهران است
بی روی تو در دیده بود خار، نگاهم
[...]
حزین لاهیجی » قصاید » شمارهٔ ۵۱ - خطاب به یکی از سخیفان و فرومایگان
تا گشت عدل و رای تو معمار روزگار
در هم شکسته شد در و دیوار روزگار
از سیل بیخ و بُن کن ظلمت نمانده است
آسودگی به سایهٔ دیوار روزگار
غیر از فغان و شکوه نخیزد ترانه ای
[...]
حزین لاهیجی » غزلیات » شمارهٔ ۲۱۴
چشم صاحب نظران در پی دنیاست که نیست
سر خط ساده دلان نقش تمناست که نیست
جلوهٔ حسن کجا، حوصلهٔ عشق کجا؟
درکف نه صدف آن گوهر یکتاست که نیست
شور آشفتگی و شیوهٔ سرگردانی
[...]
حزین لاهیجی » غزلیات » شمارهٔ ۴۴۱
از عشق، تن سوخته جانان گله دارد
زین شعلهٔ بی باک، نیستان گله دارد
زندان شده مجنون مرا دامن صحرا
در سینه دل از تنگی میدان گله دارد
افزود غم عشق ز غمخواری ناصح
[...]
حزین لاهیجی » غزلیات » شمارهٔ ۶۸۰
من آن غارتگر جان می پرستم
غم جان نیست، جانان می پرستم
ز دیر هستی من گرد برخاست
هنوز آن نامسلمان می پرستم
دمید از تربتم صبح قیامت
[...]
حزین لاهیجی » مثنویات » تذکرة العاشقین » بخش ۱۱ - مناجان
ای بر رخ عالمی درت باز
انجام مرا رسان به آغاز
سیلی خور هجر جان گزایم
دریاب چه شد که تا برآیم کذا
پروردهٔ توست، خار و سنبل
[...]
حزین لاهیجی » مثنویات » صفیر دل » بخش ۱۹ - حکایت
کنون یاد می آیدم آن زمان
که شوق آتش افروز شد در نهان
مرا کرد، درد طلب بی قرار
جهان هفت خوان و دل اسفندیار
جگر العطش زن، ز تاب و تبم
[...]
حزین لاهیجی » مثنویات » صفیر دل » بخش ۲۱ - حکایت
فرود آمد از تخت شاهی قباد
که عمر است کاه و اجل تندباد
بیاراست پیرایه بخش جهان
سریر کیانی به نوشیروان
جوان بود شهزادهٔ شیرگیر
[...]
حزین لاهیجی » مثنویات » ودیعة البدیعه (حدیقهٔ ثانی) » بخش ۲۰
عارفان چون دم از لقا زده اند
نقش معنی به مدعا زده اند
آن سخن چون به گوش عامه رسید
هرکسی بر مراد خود فهمید
کار بینا و کور یکسان نیست
[...]
حزین لاهیجی » مثنویات » ودیعة البدیعه (حدیقهٔ ثانی) » بخش ۴۰
یاد می آیدم ز عهد پدر
روّح الله، روحه الاطهر
آن زمان بود سال عمرم پنج
رفته عمرم ز شایگانی گنج
عمر، گنج و زمانه چون باد است
[...]