صامت بروجردی » غزلیات » شمارهٔ ۲۵
به غیر جلوه رویت مرا بهاری نیست
دگر مرا به خزان و بهار کاری نیست
فدای بازوی صید افکنت که در آفاق
نگشته زخمی تیر غمت شکاری نیست
کشیدم از همه کاری به غیر عشقت دست
[...]
صامت بروجردی » غزلیات » شمارهٔ ۳۳
طره صیادی مرا در زلف خود زنجیر کرد
تار مویش را به سحر غمزه طوق شیر کرد
دره دره آنچه در هستی بود در بند اوست
عشق را نازم که آخر تا کجا تاثیر کرد
بسکه دیر آمد بسر وقت دلم داغ غمش
[...]
صامت بروجردی » غزلیات » شمارهٔ ۴۶
دمی که باده عشترت بتان به جام کنند
به نزد دردکشان ترک ننک و نام کنند
مدام خنده بدان می کشان زند ساغر
که نان پخته خود را ز گریه خام کنند
شود چو دست تظلم دراز باز بر او
[...]
صامت بروجردی » غزلیات » شمارهٔ ۶۹
خوش به حال آن که روز بیکسی یارش تو باشی
در شب هجران ز راه لطف غمخوارش تو باشی
عالمی اندر خم زلفت گرفتار امام
صرفه با آن است کز خوبی گرفتارش تو باشی
یوسف مصری تو وخلقی گرفتار تو لیکن
[...]
صامت بروجردی » کتاب المراثی و المصائب » شمارهٔ ۵۱ - در اشتیاق به عتبات
دل تنگم سفر کرب و بلا میخواهد
آستان بوسی شاه شهداء میخواهد
روز و شب در غم دوری ز حسین بیمار است
جرم بیمار چه باشد که دوا میخواهد
دیر گاهیست که در کنج وطن گشته علیل
[...]
صامت بروجردی » کتاب النصایح و التنبیه » شمارهٔ ۲۰ - و برای او
دلا به کسب سعادت چرا شتاب نداری
غم جوانی و پیری به هیچ باب نداری
چه شد تو را که محبان تمام رفت و تو تنها
خیال رحلت از این منزل خراب نداری
متاع عمر عزیز تو صرف شد به بطالت
[...]
صامت بروجردی » کتاب المواد و التاریخ » شمارهٔ ۵ - تاریخ زلزله عجیبه سیلاخور
به گوش خلق ز بس شد ز باد غفلت پر
نهیب مرگ بود چون نوای زنگ شتر
چنان نجاست طول عمر سرایت کرد
که قلب شسته نگردد ز آب جاری و کر
هر آنچه آیت تنبیه حق کند ظاهر
[...]
صامت بروجردی » کتاب نوحههای سینه زنی (به اقسام مختلفه و لحنهای متنوع و مخصوصه) » شمارهٔ ۷ - و برای او
چون شد به دشت کربلا آواره زینب
وقت اسیری با دل صد پاره زینب
در قتلگاه آورد رو بیچاره زینب
گفتا سر نعش حسین با شور و غوغا
ای نور عینم بیسر حسینم
[...]