عبدالقادر گیلانی » غزلیات » شمارهٔ ۷ - هرچه خواهی بطلب
سیصد و شصت نظر راتبه بنده ماست
بنده را مرتبه بنگرزکجا تا به کجاست
بیوفائی مکن و ازدرِ ما دور مرو
زانکه ما را ز ازل تا به ابد باتوصفاست
روی ناشسته چرکین شده از چرک گناه
[...]
عبدالقادر گیلانی » غزلیات » شمارهٔ ۲۸ - عشق حق
هرکه در پیش تو بر خاک بمالد رخسار
ملک کونین مسخّر بودش لیل و نهار
دگران گر به قدم بر سر کوی تو روند
من به سر بر سر کوی تو روم مجنونوار
سلطنت غیر تو کس را نسزد ز انکه به لطف
[...]
عبدالقادر گیلانی » غزلیات » شمارهٔ ۳۰ - تجلّی جمال
گر نخواهد بود اندر صدر جنّت وصل یار
قعر دوزخ عاشقان خواهند کردن اختیار
حور عین هر چند میدارد جمال با کمال
تو برابر با تجلّی جمال حق مدار
عابدان نظّاره نتوان کرد یک حور بهشت
[...]
عبدالقادر گیلانی » غزلیات » شمارهٔ ۳۲ - دل مجروح
ای ذکر تو را در دل، هر دم اثری دیگر
وای از تو به ملک جان دارم خبری دیگر
از تیر ملامتها داریم دلِ مجروح
جز لطف تو ما را نیست والله سری دیگر
سلطان جمال تو تا جلوه دهد خود را
[...]
عبدالقادر گیلانی » غزلیات » شمارهٔ ۳۵ - سیّد انبیاء
ای قصر رسالت تو معمور
منشورِ رسالت از تو مشهور
خدّام ترا غلام گشته
کیخسرو کیقباد و فغفور
در جمله کائنات گویند
[...]
عبدالقادر گیلانی » غزلیات » شمارهٔ ۴۵ - حسن یوسف
مونسم یار است اندر تنگنای گور تنگ
عاشقان ، در دوجهان ما را بس است این نام و ننگ
آتش دوزخ بسوزد از حرارتهای عشق
عاشق سوزان کند در دوزخ ار یک دم درنگ
آن چه نوری بود آیا کو به کوه طور تافت
[...]