اسدی توسی » گرشاسپنامه » بخش ۲ - در نعت نبی علیه السلام
نمود آنچه بایست هر خوب و زشت
ره دوزخ و راه خرم بهشت
اسدی توسی » گرشاسپنامه » بخش ۳ - در ستایش دین گوید
روانراست نو حلّهای از بهشت
که هرگز نه فرسوده گردد، نه زشت
اسدی توسی » گرشاسپنامه » بخش ۴ - در نکوهیدن جهان گوید
یکی پنج روزه بهشتست زشت
چه نازی به این پنج روزه بهشت
اسدی توسی » گرشاسپنامه » بخش ۵ - در صفت آسمان گوید
نماید گهی رومی از بیم پشت
گریزان و آن زرد خنجر به مشت
اسدی توسی » گرشاسپنامه » بخش ۸ - در صفت جان و تن گوید
از این دو برون نیستش سرنبشت
اگر دوزخ جاودان گر بهشت
اسدی توسی » گرشاسپنامه » بخش ۱۰ - در ستایش شاه بودلف گوید
سخنهاش درّست و دانش سرشت
خبرهاش هریک چراغ بهشت
اسدی توسی » گرشاسپنامه » بخش ۱۲ - آغاز داستان
یکی شهر دید از خوشی چون بهشت
در و دشت و کوهش همه باغ و کشت
اسدی توسی » گرشاسپنامه » بخش ۱۴ - ملامت کردن پدر دختر خویش را
بهاری بُدی چون نگار بهشت
نمانی کنون جز به پژمرده کِشت
اسدی توسی » گرشاسپنامه » بخش ۱۶ - پادشاهی شیدسب و جنگ کابل
چو شد سرکش و گرد و دهسال گشت
به زور از نیا وز پدر در گذشت
اسدی توسی » گرشاسپنامه » بخش ۱۸ - آمدن ضحاک به مهمانی اثرط و دیدن گرشاسب را
نه گورست کافتد به زخم دُرشت
نه شیری که شاید به شمشیر کشت
اسدی توسی » گرشاسپنامه » بخش ۲۰ - ترسانیدن گرشاسب از جادوی
گره در گره خَم دُم تا به پشت
همه سرش چون خار موی درشت
اسدی توسی » گرشاسپنامه » بخش ۲۴ - نامه ضحاک به اثرط و خواندن پهلوان گرشاسب را
سَرِ نامه نام جهانبان نوشت
خدایی که او ساخت هر خوب و زشت
اسدی توسی » گرشاسپنامه » بخش ۲۶ - رفتن گرشاسب به نزد ضحاک
به شش ماهه یکساله ره برنوشت
بیآزار و خّرم به خشکی گذشت
اسدی توسی » گرشاسپنامه » بخش ۲۷ - جنگ گرشاسب با ببر ژیان
به دیگر شد و زدش زخمی درشت
چنان کش ز سینه برون برد پشت
اسدی توسی » گرشاسپنامه » بخش ۲۸ - نامه فرستادن گرشاسب به نزد بهو
جهان زوست پرپیکر خوبوزشت
روان را تن او داد و تن را سرشت
اسدی توسی » گرشاسپنامه » بخش ۲۹ - جنگ اول گرشاسب با لشکر بهو
بهگرزش چنانکوفت زخمیدرشت
کش اندر شکم ریخت مهره زپشت
اسدی توسی » گرشاسپنامه » بخش ۳۰ - جنگ دوم گرشاسب با سالاران بهو
چو پیکار ایرانیان شد درشت
یل پهلوان اندر آمد به پشت
اسدی توسی » گرشاسپنامه » بخش ۳۰ - جنگ دوم گرشاسب با سالاران بهو
به ناورد گِرد سپهبد بگشت
سپهبد به حمله بدرید دشت