گنجور

سلمان ساوجی » جمشید و خورشید » بخش ۶۴ - دو بیت شعر

 

رسولا خدا را به جایی که دانی

چه باشد که از من پیامی رسانی؟

نه کار رسول است رفتن به کویش

نسیما ت برخیز اگر می توانی

ز پیش جم دو کبک بلبل آواز

[...]

سلمان ساوجی
 

سلمان ساوجی » جمشید و خورشید » بخش ۷۷ - فرد

 

ما رقمی می کشیم تا به چه خواهد کشید

ما هوسی می پزیم تا به چه خواهد رسید»

سلمان ساوجی
 

سلمان ساوجی » جمشید و خورشید » بخش ۹۴ - دوبیتی

 

آیا کراست زهره؟ آیا کراست یارا؟

کر من برد به یارم این یک سخن که: «یارا؟

بستان ما ندارد بی طلعت تو نوری

ای سرو ناز بازآ ، بستان ما بیارا»

چنان دلخسته هجرانم امشب

[...]

سلمان ساوجی
 

سلمان ساوجی » جمشید و خورشید » بخش ۹۶ - دوبیتی

 

از دیده دلم روز وداعش نگران شد

با قافله اشک در افتاد و روان شد

ای جان کم از او گیر برو با غم او باش

دل رفت و همه روزه در آن می نتوان شد

جوابش داد جم کای مایه ناز

[...]

سلمان ساوجی
 

سلمان ساوجی » جمشید و خورشید » بخش ۱۰۴ -

 

ای پیک صبا مصر وصالم بکف آمد

از جای بجنب آخر و برخیز بشیرا

پیراهن این یوسف گم گشته خون تر

القاه علی وجه ابی، یات بصیرا

حدیث شوق دارد عرض و طولی

[...]

سلمان ساوجی
 

سلمان ساوجی » جمشید و خورشید » بخش ۱۰۶ - دوبیتی

 

مرا چو یاد زیار و دیار خویش آید

هزار ناله زار از درون ریش آید

نشسته در پس زانوی غربتم شب و روز

خدای داند ازین پس مرا چه پیش آید

سلمان ساوجی
 

سلمان ساوجی » جمشید و خورشید » بخش ۱۰۷ - تدبیر جمشید و خورشید برای عزیمت به چین

 

خضر سفید شیبت چو دم زد از سیاهی

عین الحیات عالم سر زد ز حوض ماهی

برخاست رای هندو از ملک شام بنشست

سلطان نیمروزی در چین پادشاهی

سلمان ساوجی
 

سلمان ساوجی » جمشید و خورشید » بخش ۱۱۰ - پند

 

گلستان گیتی به خاری نیرزد

خمستان گردون خماری نیرزد

مکش بار دل بهر برگی چو غنچه

که صد ساله برگت به باری نیرزد

نسیما مبر برگ گل را به غارت

[...]

سلمان ساوجی
 

سلمان ساوجی » جمشید و خورشید » بخش ۱۱۲ - تاریخ نظم داستان

 

به رسم حضرت سلطان عهد شیخ اویس

که عهد سلطنتش باد متصل به دوام

شد این ربیع معانی جمادی الثانی

سنه ثلاث و ستین و سبعمانه تمام

سلمان ساوجی
 
 
sunny dark_mode