فخرالدین اسعد گرگانی » ویس و رامین » بخش ۱ - بسم الله الرحمن الرحیم
چو رسته گردد از چنگال اضداد
شود آنجا که او را هست میعاد
فخرالدین اسعد گرگانی » ویس و رامین » بخش ۲ - گفتار اندر ستایش محمد مصطفى علیه السلام
بیامد دیو و دام کفر بنهاد
همه گیتی بدان دام اندر افتاد
فخرالدین اسعد گرگانی » ویس و رامین » بخش ۲ - گفتار اندر ستایش محمد مصطفى علیه السلام
بدین دین همایون کاو به ما داد
بدین رهبر که بهر ما فرستاد
فخرالدین اسعد گرگانی » ویس و رامین » بخش ۳ - گفتار اندر ستایش سلطان ابوطالب طغرلبک
به هر جایی سپهداران فرستاد
که یکیک مختصر با تو کنم یاد
فخرالدین اسعد گرگانی » ویس و رامین » بخش ۳ - گفتار اندر ستایش سلطان ابوطالب طغرلبک
خراج روم دهساله فرستاد
اسیران را ز بندش کرد آزاد
فخرالدین اسعد گرگانی » ویس و رامین » بخش ۴ - گفتار اندر ستایش خواجه ابو نصر منصور بن مهمد
یکی از بهر آن تا کاو شود شاد
دگر تا بیشتر باید عطا داد
فخرالدین اسعد گرگانی » ویس و رامین » بخش ۶ - گفتار اندر ستایش عمید ابو الفتح مظفر
چنین باید که باشد هیبت و داد
که نام بیم و بی دادی بیفتاد
فخرالدین اسعد گرگانی » ویس و رامین » بخش ۸ - آغاز داستان ویس و رامین
کجا، نَه زُّفت خواهد مانْد نَه رّاد؛
همان بهتر که باشی راد و دلشاد!
فخرالدین اسعد گرگانی » ویس و رامین » بخش ۸ - آغاز داستان ویس و رامین
چو «شهرو»، ماهْدُختَ ازْ «ماهآباد».
چو آذربادگانی، سروِ آزاد.
فخرالدین اسعد گرگانی » ویس و رامین » بخش ۸ - آغاز داستان ویس و رامین
به بالا هر یکی چُون سروِ آزاد.
به جَعدِ زُلف، همچُون مُورد و شمشاد.
فخرالدین اسعد گرگانی » ویس و رامین » بخش ۹ - خواستن موبد شهرو را و عهد بستن شهرو با موبد
به رنگِ رویِ آنْ حورِ پَّریزاد،
گلِ صَّدبَرگْ یک دسته بِدو داد.
فخرالدین اسعد گرگانی » ویس و رامین » بخش ۹ - خواستن موبد شهرو را و عهد بستن شهرو با موبد
سَهی بَررُسته همچون سرو آزاد.
همی بُردَ ازْ دو زلفم بویْها باد.
فخرالدین اسعد گرگانی » ویس و رامین » بخش ۹ - خواستن موبد شهرو را و عهد بستن شهرو با موبد
همیشه شادکام و شادمان باد،
هر آن مادر که همچون تو پری زاد.
فخرالدین اسعد گرگانی » ویس و رامین » بخش ۱۰ - گفتاراندر زادن ویس از مادر
خِرَد این راز را بر اوی بُگْشاد؛
که از مادر بلایِ وِی همی زاد.
فخرالدین اسعد گرگانی » ویس و رامین » بخش ۱۰ - گفتاراندر زادن ویس از مادر
همان ساعت که از مادر فروزاد،
مَرو را مادرش با دایگان داد.
فخرالدین اسعد گرگانی » ویس و رامین » بخش ۱۰ - گفتاراندر زادن ویس از مادر
چو قامت برکشید آن سروِ آزاد،
که بودش تن زِ سیم و دل ز پولاد،
فخرالدین اسعد گرگانی » ویس و رامین » بخش ۱۲ - دادن شهرو ویس را به ویرو و مراد نیافتن هر دو
پس آنگه دستِ ایشان را به هم داد.
بسی کرد آفرین بر هر دوان یاد؛
فخرالدین اسعد گرگانی » ویس و رامین » بخش ۱۳ - آمدن زرد پیش شهرو به رسولى
پذیرشهای او کردش همه یاد
پس آنگه نامهٔ خسرو بدو داد
فخرالدین اسعد گرگانی » ویس و رامین » بخش ۱۳ - آمدن زرد پیش شهرو به رسولى
چو من بودم ترا شایسته داماد
به بخت من خدا این دخترت داد
فخرالدین اسعد گرگانی » ویس و رامین » بخش ۱۳ - آمدن زرد پیش شهرو به رسولى
کنون کان ماه را یزدان به من داد
نخواهم کاو بود در ماه آباد