شیخ بهایی » کشکول » دفتر سوم » بخش اول - قسمت اول
بخت آنم کو که خواب آلوده برخیزی شبی
ناله ام بشناسی و گوشی به فریادم کنی
شیخ بهایی » کشکول » دفتر سوم » بخش اول - قسمت دوم
همتم بدرقه ی راه کن ای طایر قدس
که دراز است ره مقصد و من نو سفرم
شیخ بهایی » کشکول » دفتر سوم » بخش اول - قسمت دوم
تنم از ضعف چنان شد که اجل جست و نیافت
ناله هر چند نشان داد که در پیرهن است
شیخ بهایی » کشکول » دفتر سوم » بخش اول - قسمت دوم
از صفای می و لطافت جام
درهم آمیخت رنگ جام و مدام
همه جام است و نیست گوئی می
یا مدام است و نیست گوئی جام
شیخ بهایی » کشکول » دفتر سوم » بخش دوم - قسمت اول
نه از رحم است اگرتر ساخت جانان چشم فتان را
برای کشتن من آب داده تیغ مژگان را
شیخ بهایی » کشکول » دفتر سوم » بخش دوم - قسمت اول
هر چیز که هست، آن چنان می باید
ابروی تو گر راست بدی، کج بودی
شیخ بهایی » کشکول » دفتر سوم » بخش دوم - قسمت اول
بیا که در دل تنگ من از خزینه ی عشقت
امانتی است که روح الامین نبوده امینش
عاصی اندر خواب نام توبه نتواند شنید
گر بداند عشقبازیهای عفوش با گناه
شیخ بهایی » کشکول » دفتر سوم » بخش دوم - قسمت اول
ترا تاهست ناهموارئی در خود غنیمت دان
درشتیهای دور چرخ را کان هست سوهانش
شیخ بهایی » کشکول » دفتر سوم » بخش دوم - قسمت دوم
هر کس پیش کلوخی سینه چاک
کاین کلوخ از حسن گشته جرعه ناک
باده درد آلودتان مجنون کند
صاف اگر باشد ندانم چون کند
شیخ بهایی » کشکول » دفتر سوم » بخش دوم - قسمت دوم
بدی را بدی سهل باشد جزا
اگر مردی احسن الی من أساء
شیخ بهایی » کشکول » دفتر سوم » بخش سوم - قسمت اول
روان است پیوسته از شهر هستی
به ملک عدم از پی هم قوافل
شیخ بهایی » کشکول » دفتر سوم » بخش سوم - قسمت اول
نور می گیرند این استاره ها
جمله از خورشید و این دیوارها
شیخ بهایی » کشکول » دفتر سوم » بخش سوم - قسمت دوم
به نان سازند مردم رام هر سگ را ولیکن تو
اگر خواهی که گردد رام نفس سگ مده نانش
شیخ بهایی » کشکول » دفتر سوم » بخش سوم - قسمت دوم
از بخت بد است بی سرانجامی من
و از سستی طالع است ناکامی من
هر چند به حال خویشتن می نگرم
جمع آمده اسباب پریشانی من
فصاد به قصد آن که بردارد خون
[...]
شیخ بهایی » کشکول » دفتر سوم » بخش سوم - قسمت دوم
آن چه پیش تو غیر از آن ره نیست
غایت فهم توست، الله نیست
گفتم همه ملک حسن سرمایه توست
خورشید فلک چو ذره در سایه ی توست
گفتا غلطی، زمانشان نتوان یافت
[...]
شیخ بهایی » کشکول » دفتر سوم » بخش سوم - قسمت دوم
پیش تر از مرتبه ی عاقلی
غافلئی بود خوش آن غافلی
شیخ بهایی » کشکول » دفتر سوم » بخش چهارم - قسمت اول
کسی که منزل او کوی یار خواهد بود،
به جز سفر به جهانش چه کار خواهد بود؟
شیخ بهایی » کشکول » دفتر سوم » بخش چهارم - قسمت دوم
های و هوئی کن در این بستان که برخواهد پرید
مرغ روح از شاخسار عمر تا هی میکنی
شیخ بهایی » کشکول » دفتر سوم » بخش چهارم - قسمت دوم
پیش عفوش قلت تقصیر ما تقصیر ماست
عفو بی اندازه می خواهد گناه بی حساب
شیخ بهایی » کشکول » دفتر سوم » بخش پنجم - قسمت اول
شب دراز و دل جمع و پاسبان در خواب
چه سجده ها که بر آن خاک در توان کردن