شیخ بهایی » دیوان اشعار » غزلیات » غزل شمارهٔ ۵
دلا! باز این همه افسردگی چیست؟
به عهد گل، چنین پژمردگی چیست؟
اگر آزردهای از توبهٔ دوش
دگر بتوان شکست، آزردگی چیست؟
شنیدم گرم داری حلقه، ای دوست!
[...]
شیخ بهایی » دیوان اشعار » غزلیات » غزل شمارهٔ ۱۸
من آینهٔ طلعت معشوق وجودم
از عکس رخش مظهر انوار شهودم
ابلیس نشد ساجد و مردود ابد شد
آن دم که ملائک همه کردند سجودم
تا کس نبرد ره به شناسایی ذاتم
[...]
شیخ بهایی » دیوان اشعار » مثنویات پراکنده » شمارهٔ ۷
روح بخشی، ای نسیم صبحدم
خود مگر میآیی از ملک عجم
تازه گردید از تو درد اشتیاق
میرسی گویا ز اقلیم عراق
مردهٔ صد ساله یابد از تو جان
[...]
شیخ بهایی » دیوان اشعار » مقطعات » شمارهٔ ۱۰
هرچه در عالم بود، لیلی بود
ما نمیبینیم در وی، غیر وی
حیرتی دارم از آن رندی که گفت
چند گردم بهر لیلی گرد حی
ای بهائی، شاهراه عشق را
[...]
شیخ بهایی » موش و گربه » حکایت ۵
آوردهام از بحر برون در گهر بار
تا بر سر بازار دکانى بگشایم
قدّم شده خم بر سر بازار تکبر
تا گوى ز میدان سعادت بربایم
ترسم که شود مشتریم کم نشناسد
[...]
شیخ بهایی » موش و گربه » حکایت ۵
نقد صوفى نه همین صافى بیغش باشد
اى بسا خرقه که شایستهى آتش باشد
صوفى ما که ز ورد سحرى مست شده
شامگاهش نگران باش که سر خوش باشد
خوش بود گر محک تجربه آید به میان
[...]
شیخ بهایی » موش و گربه » حکایت ۱۳
جهان منزل راحت اندیش نیست
عدم یا وجودش دمى بیش نیست
بسى سرو گلچهرهى لاله رنک
که خاکش گرفته در آغوش تنک
بسى دانهى خاک مشکین که مور
[...]
شیخ بهایی » کشکول » دفتر اول - قسمت اول » بخش دوم - قسمت اول
روح بخشی ای نسیم صبحدم
گوئیا میآئی از ملک عجم
تازه گردید از تو داغ اشتیاق
میرسی گویا زاقلیم عراق
مرده صدساله یابد از تو جان
[...]
شیخ بهایی » کشکول » دفتر اول - قسمت اول » بخش دوم - قسمت دوم
مریض عشق اگر صد بود علاج یکی است
مرض یکی و طبیعت یکی، مزاج یکی است
تمام طالب وصلیم و وصل می طلبیم
اگر یکیم و اگر صد که احتیاج یکی است
بجز فساد مجو وحشی از طبیعت دهر
[...]
شیخ بهایی » کشکول » دفتر اول - قسمت اول » بخش سوم - قسمت اول
وقت را تیغ گفته اند بران
که بود بی توقفی گذران
هر کجا تیز بگذرد آن تیغ
وا نگردد به وای وای و دریغ
گرچه باشد گذشتنش نفسی
[...]
شیخ بهایی » کشکول » دفتر اول - قسمت اول » بخش سوم - قسمت اول
دین فروشی کنی که تا سازی
بارگی نقره، خنگ و زین زرگند
گوئی از بهر حرمت علم است
این همه طمطراق و خنگ و سمند
علم از این ترهات مستغنی است
[...]
شیخ بهایی » کشکول » دفتر اول - قسمت اول » بخش چهارم - قسمت اول
جد تو آدم بهشتش جای بود
قدسیان کردند بهر او سجود
یک گنه چون کرد گفتندش تمام
مذنبی مذنب، برو بیرون حزام
تو طمع داری که با چندین گناه
[...]
شیخ بهایی » کشکول » دفتر اول - قسمت اول » بخش چهارم - قسمت اول
صد خنده زند بر حلل قیصر و دارا
این ژنده ی پربخیه که پوشیده ام امروز
افسوس که بر هم زده خواهد شد از آن روی
شیخانه بساطی که فروچیده ام امروز
برباد دهد توبه ی صد همچو بهائی
[...]
شیخ بهایی » کشکول » دفتر اول - قسمت اول » بخش چهارم - قسمت دوم
گر بود عاقل نکوتر می شود
ور بود بد خوی بدتر می شود
لیک چون اغلب بدند و بد پسند
بر همه می را محرم کرده اند
حکم غالب راست چون اغلب بدند
[...]
شیخ بهایی » کشکول » دفتر اول - قسمت اول » بخش چهارم - قسمت دوم
جور کم به زلطف کم باشد
که نمک بر جراحتم پاشد
جور کم بوی لطف آید از او
لطف کم محض جور زاید از او
لطف دلدار اینقدر باید
[...]
شیخ بهایی » کشکول » دفتر اول - قسمت دوم » بخش پنجم
اندکی جنبش بکن همچون جنین
تا ببخشندت حواس نوربین
دوست دارد یار این آشفتگی
کوشش بیهوده به از خفتگی
اندر این ره میتراش و میخراش
[...]
شیخ بهایی » کشکول » دفتر اول - قسمت سوم » بخش سوم
خرکی را به عروسی خواندند
خر بخندید و شد از قهقهه سست
گفت: من رقص ندانم به سزا
مطربی نیز ندانم به درست
بهر حمالی خوانند مرا
[...]
شیخ بهایی » کشکول » دفتر اول - قسمت سوم » بخش سوم
مکن در کارها زنهار تاخیر
که در تاخیر آفتهاست جان سوز
بفردا افکنی امروز کارت
زکندی های طبع حیلت آموز
قیاس امروز گیر از حال فردا
[...]
شیخ بهایی » کشکول » دفتر اول - قسمت سوم » بخش سوم
زین سخنهای چو در شاهوار
اندکی گر گویمت معذور دار
کز درونم صد حریف خوش نفس
دست بر لب می زند یعنی که بس
اندک اندک خوی کن با نور روز
[...]
شیخ بهایی » کشکول » دفتر اول - قسمت سوم » بخش چهارم - قسمت دوم
جوانی گفت پیری را چه تدبیر
که یار از من گریزد چون شوم پیر
جوابش داد پیر نغز گفتار
که در پیری تو هم بگریزی از یار
بر آن سر کاسمان سیماب ریزد
[...]