ملکالشعرا بهار » قصاید » شمارهٔ ۸ - نفس انسان
ز دانایی بنالد مرد دانا
که دانا را خرد بندی است بر پا
ز سیری کرده قی در هند، راجه
گرسنه خفته «روسو» در اروپا
فرو ماند به کرباسی کشاورز
[...]
ملکالشعرا بهار » قصاید » شمارهٔ ۱۲ - شکوه و تفاخر
کَند از جا عاقبت سیلابِ چشمِ تر مرا
همّتی یاران که بگذشته است آب از سر مرا
آتشی سوزندهام، وین گیتی آتشپرست
هر زمان پنهان کند در زیر خاکستر مرا
از تف سوزنده آهم گرم بگدازد چو موم
[...]
ملکالشعرا بهار » قصاید » شمارهٔ ۲۰۰ - یادگار بهار به پاکستان
همیشه لطف خدا باد یار پاکستان
به کین مباد فلک با دیار پاکستان
ز رجسشرک، به ری شد به قوت توحید
همین بس است به دهر افتخار پاکستان
سزد کراچی و لاهور، قبة الاسلام
[...]
ملکالشعرا بهار » قصاید » شمارهٔ ۲۶۱ - غائلهٔ گیلان
شد به اقبال شهنشه ختم کار جنگلی
جنگل از خلخال و طارم امن شد تا انزلی
دولت دزدان جنگل سخت مستعجل فتاد
دولت دزدی بلی باشد بدین مستعجلی
هرچه ابر انبوه باشد زود گردد منتشر
[...]
ملکالشعرا بهار » ترجیعات » وقت کا رست
ای دل ز جفای دیده یاد آر
زان اشک به ره چکیده یاد آر
این نکتهٔ ناگزیر بشنو
وین قصهٔ ناشنیده یاد آر
زین ملک ستم کشیده، یعنی
[...]
ملکالشعرا بهار » منظومهها » کارنامهٔ زندان » بخش ۱۷ - خواب دیدن بهار سنائی را
خفته بودم شبی به خانهٔ خویش
همچو مرغی در آشیانهٔ خویش
دیدم آنجا به مشهدم گویی
واندر آن پاک مرقدم گویی
می کنم خدمت اندر آن درگاه
[...]
ملکالشعرا بهار » منظومهها » کارنامهٔ زندان » بخش ۶۱ - حکایت احمد شاه قاجار و مال اندوختن او
این چنین بود احمد قاجار
شاه مشروطه بود و کم آزار
آنچه زر ماهیانه بگرفتی
مبلغی زان به گنج بنهفتی
دادمش من به نوبهار بسی
[...]
ملکالشعرا بهار » منظومهها » کارنامهٔ زندان » بخش ۶۵ - خطاب به دروغگویان مصلح نما
ای درآورده بازی اصلاح
وز تو در ناله تاجر و فلاح
تا تو در بند شهوتی و غضب
از تو ناید به حاصل این مطلب
تا طمع بر تو پادشا باشد
[...]
ملکالشعرا بهار » منظومهها » چهار خطابه » خطابهٔ اول
شاه جهان، پهلوی نامدار
ای ز سلاطین کیان یادگار
خنجر بران تو روز هنر
هست کلید در فتح و ظفر
تیغ کجت چون زپی نظم خاست
[...]